part ❶❾
#part_❶❾
#khanevadeh_hoseleh_sar_bar
هر دفعه رفتی نموندی
دلم بیشتر وابسته شد...
رسیدم خونه درو باز کردم انگار حامیم خونه نبود بدون اینکه بفهمم خونه هی یا نه در اتاقمو باز کردم رفتم ۲ ثانیه نکشید چشام گرم شد خوابیدم...
ساعت 13 : 9
با صدای زنگ گوشیم پاشدم رفتم یه آبی به دست و صورتم زدم دیدم بازم حامیم نیومده خونه!؟
تصمیم گرفتم یه زنگ بزنم بهش..
هر چقد زنگ زدم جواب نداد! راستش یکم ترسیدم بلایی سرش اومده باش....
رفتم یه لقمه صبحونه خوردم که گوشیم زنگ خورد... علی بود
علی : سلام داداش خوبی؟
امین : سلام ممنون تو خوبی
علی : امین از دیروز هر چی به یونا و بچه ها جنگ میزنم جواب نمیدن؟!
حتی خود حامیم که هر کی زنگ میزد زود باز میکرد...
امین : آره جالبه منم زنگ میزنم جواب نمیده؟!
باش قطع کن الان میام خونه تو
علی : اوک فعلا
امین : فعلا...
#khanevadeh_hoseleh_sar_bar
هر دفعه رفتی نموندی
دلم بیشتر وابسته شد...
رسیدم خونه درو باز کردم انگار حامیم خونه نبود بدون اینکه بفهمم خونه هی یا نه در اتاقمو باز کردم رفتم ۲ ثانیه نکشید چشام گرم شد خوابیدم...
ساعت 13 : 9
با صدای زنگ گوشیم پاشدم رفتم یه آبی به دست و صورتم زدم دیدم بازم حامیم نیومده خونه!؟
تصمیم گرفتم یه زنگ بزنم بهش..
هر چقد زنگ زدم جواب نداد! راستش یکم ترسیدم بلایی سرش اومده باش....
رفتم یه لقمه صبحونه خوردم که گوشیم زنگ خورد... علی بود
علی : سلام داداش خوبی؟
امین : سلام ممنون تو خوبی
علی : امین از دیروز هر چی به یونا و بچه ها جنگ میزنم جواب نمیدن؟!
حتی خود حامیم که هر کی زنگ میزد زود باز میکرد...
امین : آره جالبه منم زنگ میزنم جواب نمیده؟!
باش قطع کن الان میام خونه تو
علی : اوک فعلا
امین : فعلا...
۵.۳k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲