part
part¹⁵
عاشق یک جاسوس شدم
فلش بک به بعد تماس و انتقال آنیا*
راوی*
بعد از انتقال آنیا و چکابش متوجه شکستی استخوانی از سر آنیا شدن که باعث خون ریزی مغزی میشد
اما اونجا جالب بود که دکتر قبلی گفت
خون ریزی نداشته
جریان خون بدن آنیا داشت کم کم پایین میومد
و بدنش سرد شده بود و بی رنگ
خون ها به صورت گلوله کنار هم جمع شده بودن
و راه رو برای پمپاژ سخت میکردن
بدن نیازمند به خون بود
اما خونی که بشه بهش انتقال داد چی بود؟
انتقال دهنده های خون متابقتی با داستان نداشتن
دکترا آماده عمل بودن اما بدون خون
چجوری قرار بود نجاتش بدن ؟
نکنه با آب آلبالو ؟
یه داوطلب وجود داشت ولی کی
میتونست اجازه بده پسر یکی از افراد بزرگ کشور خون
اهد کنه
دامیان*
از وقتی اینجام فقط دارم تلاش میکنم ازم خون بگیرن
اما پدر اینقدر ترسناک هست که این اجازه رو بده ؟
عمرا
اون مرد از دوست داشته شدن متنفره .
اما قدرت طلبی
قدرت طمع بزرگی
او (شک)
اون دیگه چه کوفتیه
دامیان. تو .. تو تو تو پرستاری؟
ناشناس. او اقای دامیان غیر منتظره است که اینجوری صدام میکنین
لعنت بهش اون دیگه چه جور روانییه
این چه لباسیه
فاک 😐
دامیان. هرجا هستی دو قدم فاصله بگیر .
(این پرستاره از این کاسپلیای چیز عا اره لباسشو میزارم)
چند مین بعد .
________________________________________________
خسته نباشید .
دوستان مرا به قتل نرسانید ممنوننن .
فقط اینکه اینجا پارت و تموم کردم چون تو ذهن خودم اسمات بود و گفتم شاید بعضی ها دوست نداشته باشن
پس نظر بدین که همونی تو ذهن خودم بود رو ادامه بدم یا خیر بزارم ذهنیت شما دوستان پاک بمونه .
عاشق یک جاسوس شدم
فلش بک به بعد تماس و انتقال آنیا*
راوی*
بعد از انتقال آنیا و چکابش متوجه شکستی استخوانی از سر آنیا شدن که باعث خون ریزی مغزی میشد
اما اونجا جالب بود که دکتر قبلی گفت
خون ریزی نداشته
جریان خون بدن آنیا داشت کم کم پایین میومد
و بدنش سرد شده بود و بی رنگ
خون ها به صورت گلوله کنار هم جمع شده بودن
و راه رو برای پمپاژ سخت میکردن
بدن نیازمند به خون بود
اما خونی که بشه بهش انتقال داد چی بود؟
انتقال دهنده های خون متابقتی با داستان نداشتن
دکترا آماده عمل بودن اما بدون خون
چجوری قرار بود نجاتش بدن ؟
نکنه با آب آلبالو ؟
یه داوطلب وجود داشت ولی کی
میتونست اجازه بده پسر یکی از افراد بزرگ کشور خون
اهد کنه
دامیان*
از وقتی اینجام فقط دارم تلاش میکنم ازم خون بگیرن
اما پدر اینقدر ترسناک هست که این اجازه رو بده ؟
عمرا
اون مرد از دوست داشته شدن متنفره .
اما قدرت طلبی
قدرت طمع بزرگی
او (شک)
اون دیگه چه کوفتیه
دامیان. تو .. تو تو تو پرستاری؟
ناشناس. او اقای دامیان غیر منتظره است که اینجوری صدام میکنین
لعنت بهش اون دیگه چه جور روانییه
این چه لباسیه
فاک 😐
دامیان. هرجا هستی دو قدم فاصله بگیر .
(این پرستاره از این کاسپلیای چیز عا اره لباسشو میزارم)
چند مین بعد .
________________________________________________
خسته نباشید .
دوستان مرا به قتل نرسانید ممنوننن .
فقط اینکه اینجا پارت و تموم کردم چون تو ذهن خودم اسمات بود و گفتم شاید بعضی ها دوست نداشته باشن
پس نظر بدین که همونی تو ذهن خودم بود رو ادامه بدم یا خیر بزارم ذهنیت شما دوستان پاک بمونه .
- ۷۸
- ۰۶ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط