part

part¹⁴
عاشق یک جاسوس شدم



ویو دامیان*
داشتم با جک دعوا میکردم که جک به آنیا خورد آنیا افتاد روی زمین
نمیدونستم چیشد
یا باید چیکار کنم
ولی اینو میدونستم
اگه گاردم و بیارم پایین
جک سریع بهم مشت میزنه و فکمو میاره پایین
پس فقط ادامه دادم
استاد اومد و با داد فقط اینو پرسید
استاد: آنیا خوبی؟
آنیا فورجر چیشده؟
انیااا
دیگه به جک مشت نمیزدم اونم به من
نمی‌خواستم به آنیا نگاه کنم
اما
شت
سرش خورده به لبه ی میز
نه...
نه نه نه نه
دامیان: انیا
ریز لب با خودم تکرار میکردم و خیلی عجیب غریب داشتم و میرفتم
پاهام سست بود
اما
اما چه بلایی سرش میاد؟
چیمیشه؟
نه
سرش خونی بود و چشاش بسته
استاد سمت ما اومد و آنیا رو چندبار تکون داد و صداش زدم
ولی جواب نداد
فاک
رفتم سمت آنیا و دور کمرشو گرفتم و براید استایل
بغلش کردم (من مردم شما ادامه بدین)
و دوییدم سمت درمانگاه
سریع رو تخت خوابوندنش
استاد و جکم همراه با من اومدن
دکتر شروع کرد به معاینه
(مدرسشون از این چسکلاسا بود یادتون باشه)



چند مین بعد*

دکتر. سرش آسیب دیده
دامیان. در چه حد؟
دکتر. احتمال شکستگی زیاده..و خب حتی شانس آوردیم که خون زیادی از دست نداده
دامیان. فاک توش
دکتر. باید با والدینشون تماس بگیریم و بگیم که به بیمارستان منتقل بشن
دامیان. اینقدر وضعیت بده؟
(راوی. چقدر خری خب داره میگه سرش شکستهههه)
دکتر. متاسفانه بله..


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درود بچه ها
مرسی از همایتاتون😂
بچه ها یکی از دلایلی که من پارت هارو دارم دیر میزارم حجم نوشتس
و چون حس میکنم خط زیادی باید بنویسم گشادیم اجازه نوشتنشو نمی‌ده🤣💔
از این به بعد حجم نوشته رو کمتر میکنم ولی مینویسم😂🙂
دیدگاه ها (۲)

part¹³عاشق یک جاسوس شدم فلش به فردا/»*/ویو دامیان* از خواب ب...

part¹²ویو آنیا* عاشق یک جاسوس شدم پیام دامیان و که دیدم برگ ...

part¹⁰عاشق یک جاسوس شدموی آنیا*خب به هر حال هرچی که بودحوصله...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط