تکپارتی

#تکپارتی

ات همیشه برای تهیونگ مثل دنیایی بود که هیچ‌وقت نمی‌خواست از دستش بده.
با هر لبخندش، با هر نگاهش، تهیونگ حس می‌کرد که دنیا هنوز زیباست.
اما هیچ‌کدوممون نمی‌دونستیم که زمان چقدر بی‌رحم و ناعادلانه‌ست.

ات چند ماهی بود که بیمار شده بود.
دکترها گفتن شاید شانس کمی داشته باشه، اما ات هیچ‌وقت اجازه نداد تهیونگ بفهمه چقدر درد می‌کشه.
همیشه با لبخند کنار تهیونگ بود، حتی وقتی شب‌ها توی سکوت و تاریکی اتاقش گریه می‌کرد.

تهیونگ نمی‌تونست باور کنه که ات داره کم‌کم ازش دور می‌شه،
اما ات نمی‌خواست نگرانی‌هاش رو بهش نشون بده.
می‌خواست تهیونگ قوی باشه، اما خودش داشت توی درد و ترس غرق می‌شد.

یه شب، وقتی ات به سختی نفس می‌کشید، تهیونگ کنار تختش بود.
دست ات رو گرفت و آروم گفت: «می‌خوام کنار تو باشم، همیشه…»
اما ات فقط لبخند زد و گفت: «منم همین‌طور، اما نمی‌تونم بیشتر از این بمونم.»

صبح روز بعد، ات رفت.
بدون هشدار، بدون خداحافظی، بدون هیچ نشونه‌ای که بتونه تهیونگ رو آماده کنه.
تهیونگ موند با قلبی شکسته و چشم‌هایی که هرگز نمی‌تونستن اشکاش رو متوقف کنن.

از اون روز، تهیونگ هر روز توی خلوتش به ات فکر می‌کنه.
به حرف‌هایی که نزده، به لحظه‌هایی که با هم نبودن، به حسرتی که هیچ‌وقت تموم نمی‌شه.
ات رفت، اما جای خالیش توی قلب تهیونگ همیشه باقی می‌مونه؛
یک جای خالی که هیچ‌کس نمی‌تونه پرش کنه.

تهیونگ می‌دونه که هیچ‌وقت نمی‌تونه اون روزها رو پس بگیره،
هیچ‌وقت نمی‌تونه جلوی رفتن ات رو بگیره،
ولی همیشه عاشق ات خواهد بود، حتی وقتی که دیگه نیست.

و در سکوت شب، تهیونگ صدای ات رو می‌شنوه،
صدایی که مثل نوازشی آرامش‌بخش، قلب شکسته‌اش رو تسکین می‌ده؛
صدایی که می‌گه: «من همیشه اینجا هستم، حتی وقتی که نیستم.»
دیدگاه ها (۳)

عکس خودم رو بزارم ؟

◆— کراش ایلامه —◆ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🤍☘ سینگل بیا رل ب...

من برگشتم 🤭💅🤌😌

چه ذوقی میکنه وقتی بهش میگه هیونگ🥺

کارشناس ترک عتیاد

پارت ۱۶۳

خداوکیلی برین این پست BBC رو بخونین , کلیپ هایی هم که پخش می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط