به وقت نویسندگی...
گوشه ای نشستی به این فکر میکنی” اتفاقات غم انگیز چقدر بی رحمند” آری، فرقی ندارد روز باشد یا شب! شادی یا گریان،پیری یا جوان،دل آشوبی یا دل آرام! همچو مار های سیاه و سهمگین به پر و پای دلت میپیچند تو را به اسارت گذشته های دردناکت میگیرند... آنقدر در زندان آرزو های بر باد رفته محبوست میکنند که حتی معنای زمان را دیگر نمیفهمی.. انگار همه چیز ثابت است انگار ک هیچ غمی هیچ مشکلی قرار نیست بگذرد؛ حتی ثانیه ها خوابیده اند.. و اهسته قدم بر میداری دانه دانه غم هایت را میشماری.. به هزارمین مشکلت رسیدی.. سوال های بسیاری دیوانه ات کردند.. چرا؟ این غم ها از کجا و چگونه برکه ی آرام دلت را مرداب کردند؟ به چه حقی شادی را از چشمانت دزدیدند؟ چرا نشد برای سرزمین آرزو هایت سرسخت بجنگی؟ چرا اجازه دادی مهر خاموشی به حیات امیدت بزنند؟ از تمام آزادگی و شادابی هایت فقط غول سیاه تیره بختی را میبینی که تمام قلمرو وجودت را تسخیر کرده پرچم امیدت را سوزانده و آوای ترس را در روحت دمیده... آنجاست که زمین میخوری غم را میبینی قدم ب قدم به تو نزدیک میشود.. آن لحظه به یادش می افتی..خودت را فراموش شده ترین میبینی اما در تکاپوی نفس های آخر به او فکر میکنی..میدانی که در تمام سیاهی های زندگی ات قوت قلبت بوده..تسلیم و اماده وداعی.. چیزی به پایان نمانده که..... نور سفیدی از جنس مهربانی میبینی.. درست پشت سر هیولای سیاهی،. مادامی ک او با پایش بیخ گلویت را میخراشد از انعکاس آن نور در چشمت امیدی جرقه میزند. عظمت نور هر لحظه بیشتر میشود میتوانی گرمایش را حس کنی.. لحظه ای چشم میبندی و باز میکنی در قلبت آرامش حس میکنی؛ آن نور دستش را بروی قلبت گذاشته! آب دهانت را قورت میدهی اسمش را زمزمه میکنی.... گریه مجال حرف بیشتری نمیدهد.. به آغوشش پناه میبری سر به دامانش مینهی..قهرمان قصه ات اوست..یعنی همیشه بوده است.. سر بزنگاه می اید و تورا به امن ترین جا میبرد کجا امن تر از آغوشش؟... غم را میبینی که چگونه خوار زبون ب گوشه افتاده و در حال فروپاشی ست.. ناگهان تبدیل به خاکستر میشود و تهی! انگار که هیچوقت وجود نداشته! طلسم غم از روحت زدوده میشود. گل بوته های پژمرده دلت دوباره اب و رنگ تازه میگیرند..لبت ب خنده می تراود.. عمیق ترین آرامش را در لحظه حس میکنی.. نفس هایت پاک شدند.. ذره ذره وجودت بوی آن قهرمان را میدهد... بوی” خدا! ”
♥#آیدا
#خدا#دلنوشته
۲۳/۹/۱۳۹۹💫
#تکست_خاص #love #عاشقانه #عشق #عکس_نوشته #تکست_ناب #دخترونه #عکس_پروفایل #عشقولانه #تنهایی #پروفایل
♥#آیدا
#خدا#دلنوشته
۲۳/۹/۱۳۹۹💫
#تکست_خاص #love #عاشقانه #عشق #عکس_نوشته #تکست_ناب #دخترونه #عکس_پروفایل #عشقولانه #تنهایی #پروفایل
۱۵۷.۳k
۲۳ آذر ۱۳۹۹