https://telegram.me/nagofteha73
https://telegram.me/nagofteha73
خانم ایزابل آلنده در آن کتاب معرکۀ خانۀ اشباح، برایمان داستان دختری به نام البا را تعریف میکند که میپندارد زیبا نیست. روزی میگوئل، معشوق البا، دستش را میگیرد، میکشاندش جلوی آیینه. زن خودش را میبیند و میگوید ببین زیبا نیستم، بعد مرد وادارش میکند دوباره به خودش نگاه کند، کنار گوشش زمزمه میکند خودت را با چشمهای من ببین، همانطور که من تو را میبینم و ناگهان تصویر درون آیینه تغییر میکند، زن درون آیینه زیبا میشود، جان میگیرد...گاهی کسی را میبینی که جسم و جانش زیباست اما خودش این را باور ندارد، بعد آدم دلش میخواهد مانند میگوئل دستش را بگیرد و بگوید: با چشمان من به خودت نگاه کن، از نگاه من آیینه را ببین.
میدانی هر کدام ما که زیباییش را باور میکند، جهان جای زیباتری میشود، جای بهتری. برای همین گمانم تا دنیا دنیاست، ما به میگوئلها نیاز داریم تا به یادمان بیاورند که زندگی زیباست.
" خیابانِ بی انتهای زندگی "
خانم ایزابل آلنده در آن کتاب معرکۀ خانۀ اشباح، برایمان داستان دختری به نام البا را تعریف میکند که میپندارد زیبا نیست. روزی میگوئل، معشوق البا، دستش را میگیرد، میکشاندش جلوی آیینه. زن خودش را میبیند و میگوید ببین زیبا نیستم، بعد مرد وادارش میکند دوباره به خودش نگاه کند، کنار گوشش زمزمه میکند خودت را با چشمهای من ببین، همانطور که من تو را میبینم و ناگهان تصویر درون آیینه تغییر میکند، زن درون آیینه زیبا میشود، جان میگیرد...گاهی کسی را میبینی که جسم و جانش زیباست اما خودش این را باور ندارد، بعد آدم دلش میخواهد مانند میگوئل دستش را بگیرد و بگوید: با چشمان من به خودت نگاه کن، از نگاه من آیینه را ببین.
میدانی هر کدام ما که زیباییش را باور میکند، جهان جای زیباتری میشود، جای بهتری. برای همین گمانم تا دنیا دنیاست، ما به میگوئلها نیاز داریم تا به یادمان بیاورند که زندگی زیباست.
" خیابانِ بی انتهای زندگی "
۱.۲k
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.