تو حق نداری

تو حق نداری
عاشقِ کسی بمانی
که سالهاست
رفته

تو
مالِ کسی نیستی
که نیست

تو
حق نداری
اسمِ دردهای مزمنت را
عشق بگذاری

می‌توانی مدیونِ زخم‌هایت باشی
اما
محتاجِ آنکه زخمیَت کرده
نه!

دست بردار
از این افسانه‌های بی‌ سر و ته
که به نامِ عشق
فرصتِ عشق را
از تو می‌گیرد

آنکه تو را
زخمیِ خود می‌خواهد
آدمِ تو نیست
آدم نیست

و
تو
سال هاست
حوای بی آدمی...
حواست نیست .
دیدگاه ها (۲)

شما را نمی دانماما من نقاب های زیادی دارم…نقاب «زنی خوشبخت»د...

مرا ببخش که ساده میبینم همه چیز را.دست خودم نیستاز وقتی فهمی...

همه میپندارند، که عکس پدرم را ؛به دیوار خانه ام آویخته ام! ا...

از اولش هم این بی توجهی هات بود،که توجهم رو جلب کردمن عادت د...

واقعیت این است مردی که دلش را بین دو زن پخش میکند مردی نیست ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط