بد بوی مدرسه
#بد_بوی_مدرسه
#part_2
سرمو آوردم بالا ک دیدم یه پسره داره نیش خند میزنه
"ذهن ا/ت:وای چ هیکلی چقد جذابه این"
ا/ت:یاااا مگه کوری جلوتو نمیبینی
پسره:من ک داشتم راه خودمو میرفتم کوچولو
ا/ت:کیی؟منننن؟من کوچولواَم؟؟ یه کوچولویی نشونت بدم
تا خواستم حسابشو برسم سولی اومد
سولی:ا/تتتتت
ا/ت:سولییییییی
ب پسره گفتم خداراشکر کن دوستم اومد وگرنه کوچولویی بهت نشون میدادم ک نگو و اونم همینجور بهم لبخند میزد
"ذهن ا/ت:پدصگ این جور لبخند نزن"
پریدم تو بغل سولی
انگار ن انگار ک همین دیروز پیش هم بودیم
سولی داشت باهام حرف میزد منم با چشم اون پسره رو دنبال میکردم
خیلی جذاب بود قدش بلند بود بدنش هم ک نگم موهاشم مشکی بود و رو دستش تتو های خفن.....
از ته سالن ینفر صداش زد
..:جونگکوکککککک
سرشو برگردوند سمت صدا
پس اسمش جونگکوکه
کوک:تهیونگگگگگ
سولی:وای ا/ت اون پسره رو نگا چ جذابه
ا/ت:کدومو میگی
انگشت سولی رو دنبال کردم داشت تهیونگو نشون میداد
ا/ت:اها تهیونگو میگی
سولی:تهیونگ؟؟ اسمش تهیونگه؟ از کجا میدونی؟؟؟
ا/ت:به هر حال میدونم دیگه
10 min later:
زنگ کلاس خورد وارد کلاس شدیم
دوتا میز آخر خالی بود
من و سولی رفتیم میز یکی مونده ب آخر نشستیم
همون موقع کوک و ته اومدن میز آخر نشستن
استاد اومد بعد از معرفی خودش کلاسو شروع کرد
1 huor later:
کلاس تموم شد سولی ک از اول کلاس تا آخر کلاس خواب بود منم ک نقاشی میکشیدم دو نفر هم پشت سر ما پچ پچ میکردن
ا/ت: سولیی زنگ خورد پاشو
سولی:اوم باش
بعد از اینکه سولی بیدار شد داشتیم از کلاس میرفتیم بیرون ک.....
ها ها ها ها خماری😂🤝🏻
#part_2
سرمو آوردم بالا ک دیدم یه پسره داره نیش خند میزنه
"ذهن ا/ت:وای چ هیکلی چقد جذابه این"
ا/ت:یاااا مگه کوری جلوتو نمیبینی
پسره:من ک داشتم راه خودمو میرفتم کوچولو
ا/ت:کیی؟منننن؟من کوچولواَم؟؟ یه کوچولویی نشونت بدم
تا خواستم حسابشو برسم سولی اومد
سولی:ا/تتتتت
ا/ت:سولییییییی
ب پسره گفتم خداراشکر کن دوستم اومد وگرنه کوچولویی بهت نشون میدادم ک نگو و اونم همینجور بهم لبخند میزد
"ذهن ا/ت:پدصگ این جور لبخند نزن"
پریدم تو بغل سولی
انگار ن انگار ک همین دیروز پیش هم بودیم
سولی داشت باهام حرف میزد منم با چشم اون پسره رو دنبال میکردم
خیلی جذاب بود قدش بلند بود بدنش هم ک نگم موهاشم مشکی بود و رو دستش تتو های خفن.....
از ته سالن ینفر صداش زد
..:جونگکوکککککک
سرشو برگردوند سمت صدا
پس اسمش جونگکوکه
کوک:تهیونگگگگگ
سولی:وای ا/ت اون پسره رو نگا چ جذابه
ا/ت:کدومو میگی
انگشت سولی رو دنبال کردم داشت تهیونگو نشون میداد
ا/ت:اها تهیونگو میگی
سولی:تهیونگ؟؟ اسمش تهیونگه؟ از کجا میدونی؟؟؟
ا/ت:به هر حال میدونم دیگه
10 min later:
زنگ کلاس خورد وارد کلاس شدیم
دوتا میز آخر خالی بود
من و سولی رفتیم میز یکی مونده ب آخر نشستیم
همون موقع کوک و ته اومدن میز آخر نشستن
استاد اومد بعد از معرفی خودش کلاسو شروع کرد
1 huor later:
کلاس تموم شد سولی ک از اول کلاس تا آخر کلاس خواب بود منم ک نقاشی میکشیدم دو نفر هم پشت سر ما پچ پچ میکردن
ا/ت: سولیی زنگ خورد پاشو
سولی:اوم باش
بعد از اینکه سولی بیدار شد داشتیم از کلاس میرفتیم بیرون ک.....
ها ها ها ها خماری😂🤝🏻
۳.۸k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.