بد بوی مدرسه
#بد_بوی_مدرسه
#part_4
ولی ب هیچکدوم محل نمیدادم ولی این پسری ک یبار دیدمش تونسته منو درگیر خودش کنه ن این امکان نداره حتما ب خاطر استرسه
بازم همون کاری ک با تهیونگ کردم رو ا کوک هم کردم زانومو زدم تو جای حساسش و خودمو آزاد کردم دست سوای رو گرفتم و از کلاس اومدیم بیرون
زنگ کلاس خورد ولی من هنوز تو فکر کاری ک کوک کرد بودم
با اینکه انتظارشو نداشتم ولی خیلی حس خوبی بود
لباش.....
تو فکر بودم ک دیدم سولی داره صدام میزنه
سولی:ا/تتتتتتتتتتت زنگ خورد بچ
ا/ت:اومدمممممممممم
با سولی رفتیم سر کلاس ک دیدم کوک با جدیت داره نگام میکنه و لبخندی از روی حرص بهم زد
"کوک"
چ اتفاقی داره میوفته واقعا نمیفهمم
چطور این دختری ک یبار دیدمش تونسته اینجور قلبمو دیوونه کنه؟
لباش خیلی آرامش بخش بودن دلم میخواست تا ابد اونا مال من باشن
داشتم از طعم لباش لذت میبردم ک با زانوش زد تو **
دست سولی رو گرفت و از کلاس رفت بیرون
تهیونگ:یاا این دخترا دارن مارو پس میزنن یا من اشتباه برداشت کردم؟
کوک:ایندفعه کارمون سخته این دوتا دختر با دخترای دیگه فرق دارن سخت تو دام میوفتن
تهیونگ:تو دام؟؟ کوک میخوای باهاشون بازی کنی؟؟ ن نمیشه
کوک:نمیخواستم باهاشون بازی کنم من عاشق ا/ت شدم ولی اون منو پس زد میفهمی منو مغرور ترین و خشن ترین پسر مدرسه رو چطور ب خودش همچین جرعتی داده؟؟؟
تهیونگ:باشه اما سولی ک گناهی نداره تو با ا/ت خودت میدونی ولی با سولی من کاری نداشته باش
کوک:باشه بابا من با سولی کاری ندارم اما ا/ت باید جواب کاری ک کرده رو بده
اول اونو عاشق خودم میکنم بعدش همونجور ک منو پس زد پسش میزنم
وقتی زنگ کلاس خورد ا/ت و سولی وارد کلاس شدن
تهیونگ ک واقعن عاشق سولی شده بود و مث بچها ک بستنی دیدن با شوق و ذوق ب سولی نگاه میکرد
اما سولی بهش محل نمیداد
دیدم ا/ت داره یجوری نگام میکنه
"ذهن کوک: من چطور میخوام از این انتقام بگیرم من واقعا عاشقش شدم
ن ولی اون منو پس زد کارش تمومه"
عصبانی بودم ولی باید جوری پیش میرفتم ک اونو عاشق خودم کنم پس بهش لبخند زدم ک اونم در مقابلش در گوش سولی یچیزی گفت
"ا/ت"
سولی اگه من این پسره رو گرفتم زیر لگد جلومو نگیریا
سولی:یاا ا/تت مگه چیکارت کرده
ا/ت: یه کار خیلی بد کرده
سولی:چیکار میتونه تو این فرصت کم کرده باشه
"ذهن ا/ت:اون کاری کرد ک هیچکس تا حالا باهام نکرده اون منو عاشق خودش کرده"
ا/ت:هیچی بیخیال
رفتم نشستم ک دیدم یچیزی افتاد رو میزم....
شرط
۱۲لایک
۱۶کامنت
یوهاهاها خماری🤣🫰
#part_4
ولی ب هیچکدوم محل نمیدادم ولی این پسری ک یبار دیدمش تونسته منو درگیر خودش کنه ن این امکان نداره حتما ب خاطر استرسه
بازم همون کاری ک با تهیونگ کردم رو ا کوک هم کردم زانومو زدم تو جای حساسش و خودمو آزاد کردم دست سوای رو گرفتم و از کلاس اومدیم بیرون
زنگ کلاس خورد ولی من هنوز تو فکر کاری ک کوک کرد بودم
با اینکه انتظارشو نداشتم ولی خیلی حس خوبی بود
لباش.....
تو فکر بودم ک دیدم سولی داره صدام میزنه
سولی:ا/تتتتتتتتتتت زنگ خورد بچ
ا/ت:اومدمممممممممم
با سولی رفتیم سر کلاس ک دیدم کوک با جدیت داره نگام میکنه و لبخندی از روی حرص بهم زد
"کوک"
چ اتفاقی داره میوفته واقعا نمیفهمم
چطور این دختری ک یبار دیدمش تونسته اینجور قلبمو دیوونه کنه؟
لباش خیلی آرامش بخش بودن دلم میخواست تا ابد اونا مال من باشن
داشتم از طعم لباش لذت میبردم ک با زانوش زد تو **
دست سولی رو گرفت و از کلاس رفت بیرون
تهیونگ:یاا این دخترا دارن مارو پس میزنن یا من اشتباه برداشت کردم؟
کوک:ایندفعه کارمون سخته این دوتا دختر با دخترای دیگه فرق دارن سخت تو دام میوفتن
تهیونگ:تو دام؟؟ کوک میخوای باهاشون بازی کنی؟؟ ن نمیشه
کوک:نمیخواستم باهاشون بازی کنم من عاشق ا/ت شدم ولی اون منو پس زد میفهمی منو مغرور ترین و خشن ترین پسر مدرسه رو چطور ب خودش همچین جرعتی داده؟؟؟
تهیونگ:باشه اما سولی ک گناهی نداره تو با ا/ت خودت میدونی ولی با سولی من کاری نداشته باش
کوک:باشه بابا من با سولی کاری ندارم اما ا/ت باید جواب کاری ک کرده رو بده
اول اونو عاشق خودم میکنم بعدش همونجور ک منو پس زد پسش میزنم
وقتی زنگ کلاس خورد ا/ت و سولی وارد کلاس شدن
تهیونگ ک واقعن عاشق سولی شده بود و مث بچها ک بستنی دیدن با شوق و ذوق ب سولی نگاه میکرد
اما سولی بهش محل نمیداد
دیدم ا/ت داره یجوری نگام میکنه
"ذهن کوک: من چطور میخوام از این انتقام بگیرم من واقعا عاشقش شدم
ن ولی اون منو پس زد کارش تمومه"
عصبانی بودم ولی باید جوری پیش میرفتم ک اونو عاشق خودم کنم پس بهش لبخند زدم ک اونم در مقابلش در گوش سولی یچیزی گفت
"ا/ت"
سولی اگه من این پسره رو گرفتم زیر لگد جلومو نگیریا
سولی:یاا ا/تت مگه چیکارت کرده
ا/ت: یه کار خیلی بد کرده
سولی:چیکار میتونه تو این فرصت کم کرده باشه
"ذهن ا/ت:اون کاری کرد ک هیچکس تا حالا باهام نکرده اون منو عاشق خودش کرده"
ا/ت:هیچی بیخیال
رفتم نشستم ک دیدم یچیزی افتاد رو میزم....
شرط
۱۲لایک
۱۶کامنت
یوهاهاها خماری🤣🫰
۱۹.۸k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.