به خوابم آمد تا خبر شهادتش را بدهد

به خوابم آمد تا خبر شهادتش را بدهد
در خواب عمیقی فرو رفته بودم، جعفر سراسیمه وارد اتاق شد تمام وجودش خیس عرق بود سینه‌ زخمی‌اش را نشانم داد می‌دانم آمده بود تا خبر شهادتش را بدهد.

به خوابم آمد تا خبر شهادتش را بدهد
تا شهدا؛ جعفر سراسیمه وارد اتاق شد. تمام وجودش از عرق خیس شده بود. نفس زنان گفت: مادر نگاه کن. یقه‌اش را باز کرد سینه‌اش سرخ و تاول زده بود با ناراحتی گفتم: مادر چی شده، چرا اینطوری شدی؟ جعفر گفت: مادر جان زخمی شده‌ام.

سریع از خواب بیدار شدم. هاج و واج اطرافم را نگاه کردم، هوا در ظلمات شب چادر سیاهش را بر سر کرده بود، تمام وجودم درد می‌کرد پاهایم رمق نداشت نفس نفس می‌زدم گویی خیلی راه آمده باشم بعد از دیدن این خواب خبر شهادت جعفر را برایم آوردند.

مادر حرفای‌های زیادی از جعفر دارد، هر بار که نگاهش می‌کنم گویی تمام وجود جعفر در مادر حک شده است و طوری از او حرف می‌زند که انگار جسم جعفر در کنارش نشسته است، سر ظهر است نگاهی به بیرون می‌اندازد و در ادامه باز سری به خاطرات جعفر می‌زند.

سر ظهر بود و اهل خانه در چرت خواب بعد ناهار بودند، جعفر نیز در گوشه‌ای از اتاق دراز کشیده بود موسی برادر کوچک‌تر جعفر با داد و بیداد وارد اتاق شد و با صدای بلند من را صدا زد، هراسان از جای خود بلند شدم نگاهی به اطرافم انداختم جعفر با گوشه چشمی نگاه می‌کرد.

با تندی به موسی گفت بار آخرت باشد سر مادر داد می‌زنی یک بار دیگر تکرار کنی من می‌دانم و تو هنوز یک الف بچه‌ای این کار را می‌کنی فردا قرار است چه خطای دیگری مرتکب شوی؟! مادر ارزش و حرمت دارد در آن لحظه بود که پدر جعفر رو به من کرد و گفت ببین پسرت چه دفاعی از مادرش می‌کند. دفاع آن لحظه جعفر از مادر حاکی از شناخت مقام و جایگاه مادر بود که هرگز این خاطره از یادم نمی‌رود.
دیدگاه ها (۱)

مدافع حرمی که «آقا» برای سلامتی اش صدقه می دادندسردار شهید ح...

یکی ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻭﺭﯾﻦ ﻭ ﺟﺎﺳﻮﺳﺎﻥ ﮐﺎﺥ ﺳﻔﯿﺪ ﺩﺭ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺧﻮﺩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ:ﻣﺎ ...

شهیدی که ملائک آمین‌ شهادتش را گفتندسردار سرلشکر شهید محمدحس...

سیدی تنها به رنگ سبز نیستهیچ دانی مادر سادات کیست؟سبز یعنی ع...

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت نهم🫐✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط