تیره عشقش درون سینه جا کردم نشد

تیره عشقش درون سینه جا کردم نشد
واح کرد آن گل در شهر مدینه
هما هنگام شب
صدیقه ای دل ماجرا کردم
و باز نشد آیی🤷💔🚶
دیدگاه ها (۰)

چه رنج ها من تحمل از خاطرآن یار بی وفا کردم نشد🙇تاب دل دیگر ...

همچنان صید تازه ام گلفیدا کردم نشدپیش این صیاد خودخواه دل فی...

سوخته ام ز تهمت و درد دروغ ناله های سوختن را شکفه ها کردم نش...

پدر خوب بود مادر نازنین شدبرادر هم میوه ای روی زمین شدبرادرا...

░⃟‌‌‎‎‌قطره قطره اشکهایم میچکد بر دفترمیاد بادا ... ان نگار ...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط