سوخته ام ز تهمت و درد دروغ

سوخته ام ز تهمت و درد دروغ
ناله های سوختن را شکفه ها کردم نشد
رنج حاصل از برای صبر ها کردم نشد🤷
دیدگاه ها (۰)

تیره عشقش درون سینه جا کردم نشدواح کرد آن گل در شهر مدینه هم...

چه رنج ها من تحمل از خاطرآن یار بی وفا کردم نشد🙇تاب دل دیگر ...

پدر خوب بود مادر نازنین شدبرادر هم میوه ای روی زمین شدبرادرا...

نشسته ای در دلمولی از حالم نیستی خبربرو پشت حرف نگردمی گویمت...

گفته بودم رهایت کردم؛ اما بیشتر از تو به خودم دروغ گفته‌ام ت...

🌿 بخش چهل‌ونهم — گفت‌وگو با نور (۲) 🌿سال‌ها عبادت کردم، دعا ...

شعرخودم👇این جهانِ بی مُروّت با دلم همتا نشدآخرش دنیا به کامِ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط