تنفرتاعشق

#تنفر_تا_عشق
#اد_جئون
#پارت_74


از خاب بلند شدم و خب مثل همیشه کمرو زیر شکمم درد میکرد
کوک و ندیدم
از اونجایی ک حوصله نداشتم
مستقیم ب سمت حموم رفتم و دوش گرفتم
بعد چند مین اومدم بیرون و روتخت نشستم
ک چشمم ب کاغد کنار تخت افتاد

برش داشتم روش نوشته بود :از حموم اومدی زود بیا پایین فندوق

کاغذو همونطوری پرت کردم و بلند شدم لباس بپوشم
موهامو باز گزاشتم تا خشک ش رفتم پایین ک دیدم
دارع اشپزی میکنه
اوخ خدااا چقد کیوت شده بود
رفتم ع پشت بغلش کردم
ات:اشپزی هم بلد بودی رو نمیکردی؟
کوک:اره
ات:امید وارم قابل خردن باشه
کوک:منم امید وارم انگشت هات رو باهاش نخوری، چون حوصله گریه رو ندارم

ات:نگران نباش تو

کوک:خب بفرماا غدا امادس

سفره رو چیده بود فقط باید غدا رو درست میکرد
که درست کرد
نشستیم داشتیم غذا میخوردیم
ی چیزی مغزمو خیلی مشغول کرده بود
تصمیم گرفتم ب کوک بگم

ات:کوک میخام یچیزی بهت بگم

کوک:غذام خش مزس ن؟

ات:اونکه اره ولی یچیز دیگه میخام بگم

کوک:خب بگو

ات:نگاه کن ی چیزی مغزمو مشغول کرده

کوک:مغزم داری مگه(باخنده

ات:یااا واقعا دارم میگم

کوک:خب بگو

ات:خب..چیزه من الان نزدیک دوماهه پ.رویید نشدم

حالت متفکری گرفت و گفت:
کوک:خب
ات:فکر کنم حام.لم
کوک:هان؟
ات:حاملم، البته فکر کنم
کوک:بلند شو بریم ازمایش بدی بلندشوو

ات:نمیخاد فعلاا بشین

کوک:خب پس واستا برم بیبی چک بگیرم

ات:نمیخادددد بشین دو دقیقهه


کوک:واییی باورم نمیشه ینی من قراره باباشم

ات:ارههه

کوک:یعنی تو قراره مامان شی؟

ات:ارههه

کوک:تو ک خدت هنوز بچه ای

ات:عع من بچه نیستمم

کوک:یعنی میتونی 9ماه ی بچه رو هندل کنی؟

ات:چجوری تورو تونستم هندل کنم؟بچت هم میتونم

کوک:ن بابا قدرتمند

ات:از هر انگشتم قدرت میبارهع

کوک:غذاتو بخور، غذاتو بخور تا سرد نشده

ات:راستی غذات خیلی خش مزه شده هاا

کوک:مثل اینکه سر اشپز من بودماا

ات:بله شما ک استادی اصن


دیگه حرفی نزدیم و مشغول غدا خورن شدیم
ک یهو
......
نظراتتون👼🏻👀
دیدگاه ها (۰)

#تنفر_تا_عشق #اد_جئون #پارت_75دیگه حرفی نزدیم و مشغول غذا خو...

#تنفر_تا_عشق #اد_جئون #پارت_76ات:پری.ود شدم کوک با تعجب پرسی...

هر سوالی داشتی بدون محدودیت ازم بپرس😔✨

اصکی میری بهم بگو

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط