دوستی يعنی صداقت داشتن
دوستی يعنی صداقت داشتن
خستگی از دوش هم برداشتن
دوستی را گر تو باور داشتی
صد هزار آيينه دربر داشتی
در تو خورشيد صداقت می شکفت
دردلت نوررفاقت می شکفت
کاش می شد کلبه ای در ماه داشت
تا به خورشيد حقيقت راه داشت
گر بيايی با چراغ دوستی
می رويم اینک به باغ دوستی
می رويم آنجا که شهر شادی است
آن طرفها که پراز آبادی است
عشق ميايد به استقبال تو
رنگ شادی می زند بر حال تو
غنچه ها تک تک سلامت می کنند
نغمه خوانان شاد کامت می کنند
دل وجودت را به آتش می کشد
تارو پودت رابه آتش می کشد
آه ازاين شعله جانت سيرباد
آتش اين شعله دامن گيرباد
من نمی گويم کسی بی درد نيست
هر کسی دردی ندارد مرد نيست
ليک می گويم که فصل سوختن
آب راهم می توان آموختن
گر خطر ميبارداز اين فصل درد
دوستی رابايدازاول بيمه کرد
خستگی از دوش هم برداشتن
دوستی را گر تو باور داشتی
صد هزار آيينه دربر داشتی
در تو خورشيد صداقت می شکفت
دردلت نوررفاقت می شکفت
کاش می شد کلبه ای در ماه داشت
تا به خورشيد حقيقت راه داشت
گر بيايی با چراغ دوستی
می رويم اینک به باغ دوستی
می رويم آنجا که شهر شادی است
آن طرفها که پراز آبادی است
عشق ميايد به استقبال تو
رنگ شادی می زند بر حال تو
غنچه ها تک تک سلامت می کنند
نغمه خوانان شاد کامت می کنند
دل وجودت را به آتش می کشد
تارو پودت رابه آتش می کشد
آه ازاين شعله جانت سيرباد
آتش اين شعله دامن گيرباد
من نمی گويم کسی بی درد نيست
هر کسی دردی ندارد مرد نيست
ليک می گويم که فصل سوختن
آب راهم می توان آموختن
گر خطر ميبارداز اين فصل درد
دوستی رابايدازاول بيمه کرد
۹۲۵
۱۶ مهر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.