خیال روی توام دوش در نظر میگشت

#خیال روی توام دوش در نظر می‌گشت
وجود خسته‌ام از عشق بی‌خبر می‌گشت

#سعدی
دیدگاه ها (۱)

ذوقی چنان ندارد بی#دوست زندگانی..#سعدی

ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارابه وصل خود دوایی کن دل ...

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیستطاقت بار فراق این همه ایامم ...

انفرادی شده سلول به سلول تنم#خود مندر خود مندر خود من زندانی...

کاریکلماتور ( خوشخیالی )

گفتم به خواب بینم گفتا خیال باشدگفتم رسم به وصلت گفتا محال ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط