حصار تنهایی من پارت ۴
#حصار_تنهایی_من #پارت_۴
_بشین. کجا بودی؟
نشستم و گفتم:
- کجا می خواستی باشم؟ خونه.
- منظورم اینه که چرا اینقدر دیر کردی؟
- آها! از اون لحاظ ؟خب دیر از خواب بیدار شدم، ماشین گیرم نمی اومد.
رو صندلیش درست نشست ودستشو گذاشت رو میز و با تعجب گفت:
- مگه قحطی ماشین اومده؟
- برای من اره.
- واالله منم بودم با این قیافه سوارت نمی کردم ...آدم وحشت میکنه نگات کنه.
با ناراحتی گفتم:
- مگه قیافم چشه ؟خدا این جوری خلقم کرده. مگه دست من بوده؟
- منظورم اینه که اول صبحی میای بیرون یه دستی به صورتت بکش. لوازم آرایشی که می دونی چیه؟
- عزیزم من صورتمو لازم دارم دلم نمی خواد روش نقاشی بکشم.
- یه رژ و ریمل شد نقاشی؟
- منو کشوندی اینجا اینو بگی؟
از توی کشوی میزش یه پاکت در آورد، گرفت جلوم و گفت:
- بگیرش!
ازش گرفتم و گفتم:
- این چیه؟
- پول.دست مزد چند روزی که اینجا کار می کردی.
با تعجب وترس گفتم:
- کار می کردم؟!مگه دیگه قرار نیست کار کنم؟
- نه تو دیگه به درد من نمی خوری. روز اول هم که اومدی اینجا قرارمون این بود که سر وقت بیای و اگه سه بار دیر کنی اخراج میشی.الان شما شش باره که دیر کردی؛ بعلاوه این که دو بار هم نیومد.چند بار هم بهت تذکر دادم.گفتم دوستیمون سر جاش کار هم سر جاش.
با بغض گفتم:
- اما نسترن؛ تو که می دونی من به این کار احتیاج دارم. اگه اخراجم کنی کجا کار پیدا کنم ؟
- این دیگه مشکل توئه نه من ...فکر کنم تا الانم جبران مافات کرده باشم
_بشین. کجا بودی؟
نشستم و گفتم:
- کجا می خواستی باشم؟ خونه.
- منظورم اینه که چرا اینقدر دیر کردی؟
- آها! از اون لحاظ ؟خب دیر از خواب بیدار شدم، ماشین گیرم نمی اومد.
رو صندلیش درست نشست ودستشو گذاشت رو میز و با تعجب گفت:
- مگه قحطی ماشین اومده؟
- برای من اره.
- واالله منم بودم با این قیافه سوارت نمی کردم ...آدم وحشت میکنه نگات کنه.
با ناراحتی گفتم:
- مگه قیافم چشه ؟خدا این جوری خلقم کرده. مگه دست من بوده؟
- منظورم اینه که اول صبحی میای بیرون یه دستی به صورتت بکش. لوازم آرایشی که می دونی چیه؟
- عزیزم من صورتمو لازم دارم دلم نمی خواد روش نقاشی بکشم.
- یه رژ و ریمل شد نقاشی؟
- منو کشوندی اینجا اینو بگی؟
از توی کشوی میزش یه پاکت در آورد، گرفت جلوم و گفت:
- بگیرش!
ازش گرفتم و گفتم:
- این چیه؟
- پول.دست مزد چند روزی که اینجا کار می کردی.
با تعجب وترس گفتم:
- کار می کردم؟!مگه دیگه قرار نیست کار کنم؟
- نه تو دیگه به درد من نمی خوری. روز اول هم که اومدی اینجا قرارمون این بود که سر وقت بیای و اگه سه بار دیر کنی اخراج میشی.الان شما شش باره که دیر کردی؛ بعلاوه این که دو بار هم نیومد.چند بار هم بهت تذکر دادم.گفتم دوستیمون سر جاش کار هم سر جاش.
با بغض گفتم:
- اما نسترن؛ تو که می دونی من به این کار احتیاج دارم. اگه اخراجم کنی کجا کار پیدا کنم ؟
- این دیگه مشکل توئه نه من ...فکر کنم تا الانم جبران مافات کرده باشم
۴.۱k
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.