بوسه از کنج لب یار نخورده است کسی

بوسه از کنج لب یار نخورده است کسی
ره به گنجینه اسرار نبرده است کسی

من و یک لحظه جدایی ز تو، آن گاه حیات؟
اینقدر صبر به عاشق نسپرده است کسی

لب نهادم به لب یار و سپردم جان را
تا به امروز به این مرگ نمرده است کسی

ریزش اشک مرا نیست محرک در کار
دامن ابر بهاران نفشرده است کسی

آب آیینه ز عکس رخ من نیلی شد
اینقدر سیلی ایام نخورده است کسی

غیر از آن کس که سر خود به گریبان برده است
گوی توفیق ازین عرصه نبرده است کسی

داغ پنهان مرا کیست شمارد صائب؟
در دل سنگ شرر را نشمرده است کسی
#صائب_تبریزی #گنجور #غزلیات_صائب
دیدگاه ها (۱۵)

به من زنگ نزن!به دیدنم بیا...،این تلفن لعنتی،دکمه ی آغوش ندا...

بگذار برای خواندن این ترانه " فریاد باشم"دنیا آنطور نمانداین...

امروز اول شهریور ماه روز ولادت حکیم شیخ الرئیس بوعلی سینا رو...

بیت بیت غزلم شوق پریدن داردوه که دیدار غزل درد کشیدن داردچشم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط