ناز تو وسوسه ها در من ناشاعر کرد

ناز تو وسوسه ها در من ناشاعر کرد
در شب شعر دلم انجمنی دایر کرد

آن چنان کز لب تو شهد و شکر می ریزد
باید از گوشه ی لب هات عسل صادر کرد!
من که یک بار نمازم نشده ترک، ببین
خنده هایت به چه ترفند مرا کافر کرد

دین و دنیای مرا چشم تو کرده ست فنا
دوری از چشم تو باید به همین خاطر کرد

شاعران عاشق خال لب و خال لب تو
فتنه ای با دل من، فتنه تر از سامر کرد

"شاعر از گیسوی کوتاه بدش می آید"
بافه ی موی تو اشعار مرا فاخر کرد

من ِبی عاطفه ی خشک و خشن را چه به شعر!!...
موج گیسوی سیاه تو مرا شاعر کرد...
*
دیدگاه ها (۱)

عشقت تمام زندگیمــن استو آغـوشـت پناهگاه مــنخنده هایت بهتری...

نشسته ام به تماشای چشم چون پری اتکه سهم من بشود یک نگاه سرسر...

در امتداد دلتا چشم کار میکندمیخواهمت😘 😘 😘 😍

بـے نـهـایتـ نمـیدانمـ کجـاستـامـا تـا آنجـا دوستـتـ دارمـ😍

باز حرفای نزده رو قلبم سنگینی میکنه.....😔💔آدما رو خسته نکنید...

مرگ

🍁🧡#پاییز‌بهاریست‌ک‌عاشق‌شده‌است🧡🍁خودت هم خوب میدانی چه #دشوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط