کِشتی احساس ما را خوب ب گِل انداخت و رفت
کِشتی احساس ما را خوب ب گِل انداخت و رفت
روبروی ما نشست و گفت هرآنچه خواست و رفت
مانده ام حیران از آن آدم ک از عشق دم نزد
این دل بی کینه شد غرق هزار هیهات و رفت
شب ب روز و روز ب شب گریان دو دیده شد ولی
تا سلامی کرد دوباره ،خنده تا آرامگه میقات و رفت
لیک میدانست دلم او عاشقی را از بَر است
ادعای دین و قران و خدا کرددرپی طاعاتُ، رفت...
تا ک خواستم نام او را هک کنم بر روی دل
دیدم این عابد مرا خرج کرد زکات و رفت رفت...
روبروی ما نشست و گفت هرآنچه خواست و رفت
مانده ام حیران از آن آدم ک از عشق دم نزد
این دل بی کینه شد غرق هزار هیهات و رفت
شب ب روز و روز ب شب گریان دو دیده شد ولی
تا سلامی کرد دوباره ،خنده تا آرامگه میقات و رفت
لیک میدانست دلم او عاشقی را از بَر است
ادعای دین و قران و خدا کرددرپی طاعاتُ، رفت...
تا ک خواستم نام او را هک کنم بر روی دل
دیدم این عابد مرا خرج کرد زکات و رفت رفت...
۳.۷k
۲۳ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.