نظر کردی به چشمم تا شدم غرق نگاه تو

نظر کردی به چشمم تا شدم غرقِ نگاهِ تو
از آن ساعت شدم مست و خرابِ رویِ ماه تو

چه شبها کز فراقت گونه ها را تار و تر کردم
چه ساعتها که با دلواپسی ماندم به راهِ تو

به دردی کاو چنین در پیله ام افتاده ام بنگر،
هزاران بار شادم تا چنین گردم،تباهِ تو

به خوابِ شب همین بس کان مرا مانده است رویایی
چه رویایی به از دیدارِ چشمان ِ سیاه تو

بیادِ روزهای سردِ پاییزو کتاب و درس،
از آن ایام اشکِ چشمِ من مانده است و آهِ تو

که ترکِ مکتب و دلدار و درسِ عاشقی کردی،
ولی من سال ها ماندم،به شوقِ "مهر ماهِ"تــو....
دیدگاه ها (۱)

بعضی آدم ها را نمی شود داشتفقط می شود یک جور خاصی دوستشان دا...

*از کفر من تا دین تو راهی به جز تردید نیست دلخوش به فانوسم م...

تو زخم می زنی و شیوه ات لطافت نیست بگو ، جواب محبّت مگر محبّ...

غرورِ شانه هایت تکیه گا همبه در مانده ست چون نیما نگاهم به د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط