تو زخم می زنی و شیوه ات لطافت نیست

تو زخم می زنی و شیوه ات لطافت نیست
بگو ، جواب محبّت مگر محبّت نیست ؟

نگو به تلخی این اتفاق عادت کن
که عشق حادثه ای مبتلا به عادت نیست

درون آینه غیر از خودت چه می بینی ؟
تو هم شبیه منی هیچکس کنارت نیست

پر از گلایه ام اما به جبر خندانم
همیشه واقعیت ناشی از حقیقت نیست

برو سفر بسلامت ولی بدان از عشق
اگر که خیر ندیدی بدون علت نیست

فقط اجازه بده در نبودنت شب ها
کمی به فکر تو باشم اگر جسارت نیست
دیدگاه ها (۱)

نظر کردی به چشمم تا شدم غرقِ نگاهِ تواز آن ساعت شدم مست و خر...

بعضی آدم ها را نمی شود داشتفقط می شود یک جور خاصی دوستشان دا...

غرورِ شانه هایت تکیه گا همبه در مانده ست چون نیما نگاهم به د...

خخخخخ

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

پارت : ۲۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط