پارت
پارت ۳۲
بالاخره ای شن از زندان بیرون اومد
پسرا موفق شدن ای شن و گول بزنن و البته روی گوشی و تک تک لباسای حین ائه ردیاب گذاشته بودن
ای شن و سانی فکر میکردن موفق شدن و الان نوبت این بود که نقشه خودشونو انجام بدن
سانی پیش جین ائه رفت و باهاش حرف میزد و با خودش به بهونه عوض کردن حال و هواش به بیرون برد
اونا قدم میزدن باهم حرف میزدن تا اینکه به کوچه خلوتی رسیدن که اون کوچه اخرش بن بست بود
جین ائه:فکر کنم اشتباه اومدیم بیا برگردیم
سانی:نه درست اومدیم
و سرنگی رو توی گردن جین ائه فرو برد که باعث شد درجا بیهوش بشه
افراد جین ائه رو توی ماشین گذاشتن و به عمارت بردن
و توی زیرزمین که بیشتر شبیه به بیمارستان بود بردن و به تخت بستن
و خودشون از زیرزمین بیرون اومدن
چند ساعت بعد جین ائه بیدار شد واقعا ترسیده بود اخه توی همچین جای وحشتناکی زندانی شده بود و عذاب آور بود براش
که ای شن اومد توی زیرزمین
ای شن:اوه اوه بیدار شدی خانم خوشگله
جین ائه:باز تو اخه چی از جونم میخوای
ای شن:فقط و فقط انتقام نگران نباش زیاد درد نداره میدونی انتقام متفاوتی میخوام ازت بگیرم
جین ائه:چی
ای شن:میدونی تا الان چند نفرو دزدیدم و اعضای بدنشون و قا*چاق کردم و البته توهم یکی از اونایی نگران نباش بعد از عمل دیگه هیچی نمیفهمی و برای همیشه میخوابی و البته کسی هم نمیتونه پیدات کنه
جین ائه:خوا....خواهش میکنم بس کن
ای شن:تازه شروع شده که
و با خنده از زیر زمین بیرون رفت
تقریبا مطمئن بود که کسی نمیتونه جین ائه رو پیدا کنه و توی همین حال خوشحال بود
.....................
بالاخره ای شن از زندان بیرون اومد
پسرا موفق شدن ای شن و گول بزنن و البته روی گوشی و تک تک لباسای حین ائه ردیاب گذاشته بودن
ای شن و سانی فکر میکردن موفق شدن و الان نوبت این بود که نقشه خودشونو انجام بدن
سانی پیش جین ائه رفت و باهاش حرف میزد و با خودش به بهونه عوض کردن حال و هواش به بیرون برد
اونا قدم میزدن باهم حرف میزدن تا اینکه به کوچه خلوتی رسیدن که اون کوچه اخرش بن بست بود
جین ائه:فکر کنم اشتباه اومدیم بیا برگردیم
سانی:نه درست اومدیم
و سرنگی رو توی گردن جین ائه فرو برد که باعث شد درجا بیهوش بشه
افراد جین ائه رو توی ماشین گذاشتن و به عمارت بردن
و توی زیرزمین که بیشتر شبیه به بیمارستان بود بردن و به تخت بستن
و خودشون از زیرزمین بیرون اومدن
چند ساعت بعد جین ائه بیدار شد واقعا ترسیده بود اخه توی همچین جای وحشتناکی زندانی شده بود و عذاب آور بود براش
که ای شن اومد توی زیرزمین
ای شن:اوه اوه بیدار شدی خانم خوشگله
جین ائه:باز تو اخه چی از جونم میخوای
ای شن:فقط و فقط انتقام نگران نباش زیاد درد نداره میدونی انتقام متفاوتی میخوام ازت بگیرم
جین ائه:چی
ای شن:میدونی تا الان چند نفرو دزدیدم و اعضای بدنشون و قا*چاق کردم و البته توهم یکی از اونایی نگران نباش بعد از عمل دیگه هیچی نمیفهمی و برای همیشه میخوابی و البته کسی هم نمیتونه پیدات کنه
جین ائه:خوا....خواهش میکنم بس کن
ای شن:تازه شروع شده که
و با خنده از زیر زمین بیرون رفت
تقریبا مطمئن بود که کسی نمیتونه جین ائه رو پیدا کنه و توی همین حال خوشحال بود
.....................
- ۳.۹k
- ۱۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط