داستان زندگی من :
داستان زندگی من :
دلتنگ کسی شدم نمیتونم بهش زنگ بزنم
میخوام کسی رو ببینم پیشم نیست اون دور دوراس
میخوام بقیه درکم کنن ولی با گفتن نمیتونم دردامو بگم
سوال دارم کسی جوابشو نمیدونه جز یک نفر که بهم نمیگه
چیزی میخوام بمیرم نمیتونم دنبالش برم مگر اینکه قید خدا رو بزنم که محاله
از چیزی خوشم میاد ولی فقط مال من نیست که حفظش کنم
از چیزی خوشم نمیاد قلبم بهم اجازه نمیده ترکش کنم
عاشق کسی هستم پیشم نیست که بهش بگم
ایاااا با این وضععع میشههه زندگیی کرد ؟؟
دلتنگ کسی شدم نمیتونم بهش زنگ بزنم
میخوام کسی رو ببینم پیشم نیست اون دور دوراس
میخوام بقیه درکم کنن ولی با گفتن نمیتونم دردامو بگم
سوال دارم کسی جوابشو نمیدونه جز یک نفر که بهم نمیگه
چیزی میخوام بمیرم نمیتونم دنبالش برم مگر اینکه قید خدا رو بزنم که محاله
از چیزی خوشم میاد ولی فقط مال من نیست که حفظش کنم
از چیزی خوشم نمیاد قلبم بهم اجازه نمیده ترکش کنم
عاشق کسی هستم پیشم نیست که بهش بگم
ایاااا با این وضععع میشههه زندگیی کرد ؟؟
۵.۸k
۰۱ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.