ما چندتا دوست بودیم
ما چندتا دوست بودیم ،
یکی مون اون قدر لب پنجره نشست که سیگاری شد
اون قدر سیگار کشید که مادرش بوی دود گرفت و
اون آخر یه بار اشتباهی جای اینکه ته سیگارشو از پنجره پرت کنه بیرون ، خودشو پرت کرد...
یکی مون اونقدر منتظر وایساد که بلندش کردن گذاشتنش پشت ویترین یه مغازه و لباسهای نو تنش کردن و شد تنها مانکنی که بلده خواب ببینه...
یکی مون اون قدر رگشو زد که حالا بدون خون راه میره ، بدون خون میخنده ، بدون خون عاشق میشه...
یکی مون اون قدر کتاب خوند
که کلمه ها سرریز شدن ازش، کف اتاقشو پوشوندن، جفت گیری کردن زیاد شدن و یه شب جای غذا خوردنش...
یکی مون اونقدر پولدار شد که زمان خرید ، زمین خرید ، زن خرید ، بچه خرید ، خدا خرید...
یکی مون اونقدر پول نداشت
که دستاشم یه روز ولش کردن رفتن که پاهاشم یه روز ولش کردن رفتن...
یکی مون اونقدر عطسه کرد که فکرهاش و خواب هاش و خنده هاش بیرون پاشیدن...
یکی مون اونقدر گریه کرد که بچه شد و حالا همه لباس هاش براش بزرگن حالا همه جاده ها براش طولانی ان...
یکی مون اونقدر کتک خورد که اگه بوسشم کنی کبود میشه...
یکی مون اونقدر مرد ، اونقدر
همه جا مرد که فقط تو عکس دسته جمعی مون زنده ست...
یکی مون اونقدر عاشق تو شد
که یادش رفت نیستی ، که یادش رفت مرده ، که یادش رفت ما یه روزی چندتا دوست بودیم...
یکی مون اون قدر لب پنجره نشست که سیگاری شد
اون قدر سیگار کشید که مادرش بوی دود گرفت و
اون آخر یه بار اشتباهی جای اینکه ته سیگارشو از پنجره پرت کنه بیرون ، خودشو پرت کرد...
یکی مون اونقدر منتظر وایساد که بلندش کردن گذاشتنش پشت ویترین یه مغازه و لباسهای نو تنش کردن و شد تنها مانکنی که بلده خواب ببینه...
یکی مون اون قدر رگشو زد که حالا بدون خون راه میره ، بدون خون میخنده ، بدون خون عاشق میشه...
یکی مون اون قدر کتاب خوند
که کلمه ها سرریز شدن ازش، کف اتاقشو پوشوندن، جفت گیری کردن زیاد شدن و یه شب جای غذا خوردنش...
یکی مون اونقدر پولدار شد که زمان خرید ، زمین خرید ، زن خرید ، بچه خرید ، خدا خرید...
یکی مون اونقدر پول نداشت
که دستاشم یه روز ولش کردن رفتن که پاهاشم یه روز ولش کردن رفتن...
یکی مون اونقدر عطسه کرد که فکرهاش و خواب هاش و خنده هاش بیرون پاشیدن...
یکی مون اونقدر گریه کرد که بچه شد و حالا همه لباس هاش براش بزرگن حالا همه جاده ها براش طولانی ان...
یکی مون اونقدر کتک خورد که اگه بوسشم کنی کبود میشه...
یکی مون اونقدر مرد ، اونقدر
همه جا مرد که فقط تو عکس دسته جمعی مون زنده ست...
یکی مون اونقدر عاشق تو شد
که یادش رفت نیستی ، که یادش رفت مرده ، که یادش رفت ما یه روزی چندتا دوست بودیم...
- ۶.۱k
- ۱۶ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط