همین که هستی خوب است
همین که هستی خوب است
کنار آبادیهای شعرم
در حوالی دل بی تابم
نمیدانی چقدر به دلم خوش می گذرد
وقتی به رویش لبخند می زنی
غنج می رود تا ساحل غزل
می پرد تا هوای خواهش
بال بال می زند در قفس این تن
اصلا
تو خود یک اتفاق خوبی
درست وسط مصیبتهای بی شمار
که ناگهان می رسی و
حالم با تو خوب می گردد.
همین که هستی خوب است.
تو،
شعر،
ترانگی.
بگذار زمانه بتازد
بر روح ترک خورده ما،
تو هستی
و باز زخمهایی
که با بوسه های نگاهت
خوب می شوند.
همین که هستی خوب است
ای بهشت مکرر من!
در برزخ این زمین
کنار آبادیهای شعرم
در حوالی دل بی تابم
نمیدانی چقدر به دلم خوش می گذرد
وقتی به رویش لبخند می زنی
غنج می رود تا ساحل غزل
می پرد تا هوای خواهش
بال بال می زند در قفس این تن
اصلا
تو خود یک اتفاق خوبی
درست وسط مصیبتهای بی شمار
که ناگهان می رسی و
حالم با تو خوب می گردد.
همین که هستی خوب است.
تو،
شعر،
ترانگی.
بگذار زمانه بتازد
بر روح ترک خورده ما،
تو هستی
و باز زخمهایی
که با بوسه های نگاهت
خوب می شوند.
همین که هستی خوب است
ای بهشت مکرر من!
در برزخ این زمین
- ۹۸۸
- ۰۱ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط