من خاکم و ز خاک درت کیمیا شوم

من خاکم و ز خاک درت کیمیا شوم
فخرم همین بود که در این‌جا فنا شوم

گفتم فنا؟ فنا نبود در سرای تو
جان می‌دهم به راه تو کامل بقا شوم

گر خادمت نظر به دل این گدا کند
چون جبرئیل، حامل وحی خدا شوم

هردم هزار مرتبه مرگم کنم طلب
گر لحظه‌ای ز درگهت آقا جدا شوم

تا با توام به درد همه می‌شوم طبیب
اما بدون تو سبب هر بلا شوم

از شوق، صد زبان شده و حرف می‌زنم
در پاسخ دمی که ز سویت صدا شوم

بنشسته‌ام میان غلامان به این امید
شاید به پاسبانی صحنت سوا شوم

قلبم قسی شده ز گناهان بی‌شمار
آیا شود به دست تو پاک از خطا شوم؟

دوری کربلا شده عقده میان دل
 خوب است با تو زائر کرببلا شوم

کن یک دعا که صاحب ما از سفر رسد
دیدگاه ها (۳۶)

مبتلائی دیدمش خوش در بلاگفتمش خواهی بلا گفتا بلیاز بلا چون ک...

چون ندیدم خبری زین دل رنجور ترادر سپردم به خدا، ای ز خدا دور...

یادتان باشد لباس مشکی ام را تا کنیدگوشه ای از قبر من این جام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط