تو لبخندی به ل ب داری و من بی تاب و تب دارم

تو لبخندی به لـ ـب داری و من بی تاب و تب دارم
پدر شک کرده و مادر، قسم میخورد بیمارم

دلم زخمی و چشمانم پر از ابر و پر از باران
ولی من مرد و مردانه، به فکر حفظ اسرارم

قسم خوردم که بعد از تو فراموشت کنم اما
چه باید کرد وقتی من، هنوز از عشق سرشارم

دلم میخواست بگریزم از این اوضاع طوفانی
نمی‌یابم در این خانه، پناهی غیر اشعارم

قلم در دست می‌گیرم، تو را خط می‌زنم در دل
که بنویسم برای تو: برو من از تو بیزارم

تمام کاغذ شعرم ولی پر شد از این مصرع:
«اگرچه با دلم سردی، ولی من دوستت دارم!»

#فاطمه_سادات_مظلومی
#عاشقانه
دیدگاه ها (۰)

#عکسنوشته #دلتنگی #عاشقانه #دلنوشته #مخاطب_خاص

#دلنوشته #دلنوشته_خاص #عاشقانه

#عکسنوشته #دلنوشته #دلتنگی #عشق #تنهایی

#عکسنوشته #عکسنوشته_خاص #عاشقانه

#دوستت‌دارم‌نترس... گفتی: «می‌ترسم از احساسات طوفانی و وحشی‌...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط