از تنهایی تن خسته

از تنهایـی تـن خسته
با حسرت و طوطی وار

فانوس ب دست گردم
در دایره ی اغیــــــار

گل های بســی دیدم
مختار و گه از اجــبار

تا چُن کنمش مرهــم
از بهر دل بیـــــــمار

آلاله ، گل زنبق ....... نیلوفر و داوودی
هیهات نشد پیدا، آن عاقبت بی خـار

در رسم شکفتن ها ...... هر یک نفسـی از غیر
آن ریــشه بها یم بود ، نی آن رخ و آن افسار

این دست حکایت کرد، با حیله و با تقدیر
فردای نو ایی سازم ، سر لوحه ی این ادوار


آخر ک رِسـم پایـش، آن عطر شقــایـق را
همچون پر و پروانه ، من هم بشوم با یـار

شعر از مهدی یوسفی (م.ی)


(عکس نوشته ها و شعر های دیگرم هم سر بزنید...)



https://telegram.me/youplus

منتظر نظرتون چ گرم چ سرد هستم

#عکس_نوشته #شعر #عاشقانه #دفتر_شعر #م_ی #هنر #تصویر #پس_زمینه #احساس
دیدگاه ها (۹)

بیا و خیره شو ب من ... در این عبور عابـــــران ترددم ب لحظه ...

ایستاده ام... بر سر این چهارراه... همه ره گذر گذر می کنن...

ای ساحل آرامـــــش بی منت و بی خواهش همبستر فردا شــــــو با...

تا ک هستی، هستـــی ام دیگر تمنای سکوتش را مدارا کرده است ......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط