از آن زمان با دل من همنشین شد

از آن زمـان ڪہ با دل من همـنشین شدے
بر این رڪاب تنگ و شکستہ، نگین شدے

در یڪ ڪویر خشڪ بنا ڪرده اے بهشت
تنــها دلیـــل سبـــزےِ ایــن سرزمین شدے

زیــــباتـــریـن بـــهانــہ بـــراے نــســیم ها
با گیـــســـوان مخـمـلے و نازنیـــن شــدے

چادر بہ سر کشیدے وخواندم"وَ إِن یکاد...
با آســمان مـــاه و ســـتاره قـــریـن شـدے
دیدگاه ها (۲)

گر چه در دورترین شهر جهان محبوسماز همین دور ولی روی تو را می...

باز هم تشنه دیدارم اگر برگردیچشمهای تو خریدارم اگر برگردیاز ...

آدمها فکر می کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگ...

بـه  "بـی کـسـی " هـای هـر کـسـی سـر زدمیـک "تـــو" در زنـدگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط