گر چه در دورترین شهر جهان محبوسم

گر چه در دورترین شهر جهان محبوسم
از همین دور ولی روی تو را می بوسم

خلوت ساکت یک جوی حقیرم بی تو
با تو گسترده گی پهنه اقیانوسم

ای به راهت لب هر پنجره یک جفت نگاه
من چرا این قدر از آمدنت مایوسم؟

این غزل حامل پیغام خصوصی من است
مهربان باشی با قاصدک مخصوصم !

گر چه تکرار نباید بکنم قافیه را
به خصوص آن غلط فاحش نامحسوسم-

بار دیگر می گویم تا یادت نرود
(مهربان باشی با قاصدک مخصوصم)
دیدگاه ها (۳)

باز هم تشنه دیدارم اگر برگردیچشمهای تو خریدارم اگر برگردیاز ...

دلم یک کلبه میخواهد،برای حال امروزم... برای قلب...

از آن زمـان ڪہ با دل من همـنشین شدے بر این رڪاب تنگ ...

آدمها فکر می کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط