از باد دستی خود ما میکشان خرابیم

از باد دستی خود، ما میکشان خرابیم
در کاسه سرنگونی، هم چشم با حبابیم

با محتسب به جنگیم، از زاهدان به تنگیم
با شیشه ایم یکدل، یکرنگ با شرابیم

آن جا که میکشانند، چون ابر تر زبانیم
آن جا که زاهدانند، لب خشک چون سرابیم

در گوش عشقبازان، چون مژده ی وصالیم
در چشم می پرستان، چون قطره ی شرابیم

با خاص و عام یکرنگ، از مشرب رساییم
بر خار و گل سمن ریز، چون نور ماهتابیم

آن جا که گل شکفته است، شبنم طراز اشکیم
آن جا که خار خشک است، چشم تر سحابیم

چون می به مجلس آید، از ما ادب مجویید
تا نیست دختر زر، در پرده ی حجابیم

در پله ی نظر ها، هرگز گران نگردیم
ما در سواد عالم، چون شعر انتخابیم

#صائب_تبریزی
دیدگاه ها (۱)

آتش و آب و آبرو با هم.هر سه گشتند. در سفر. همراه.عهد کردند. ...

کوی عشق است و همه دانه و دام است این جاجلوه ی مردم آزاده حرا...

گـاهـی …  دلـت”بـه راه” نیسـت !!  ولـی سـر بـه راهـی …  خـود...

من از بودنت فقط همین را فهمیدام: " پیام های صبح به صبح که رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط