فیک : پیدات می کنم
فیک : پیدات می کنم
پارت ۶
هه جونگ : خیلی دلم برای کوک تنگ شده بود الان سه روز ندیدمش و ازش خبری ندارم یعنی الان کجاست ؟
کوک: می خواستم برم پیش هه جونگ دل تنگش بودم دیگه تحمل دوریشو نداشتم توی راه داشتم می یومدم که زنگ خونه هه جونگ و بزنم که یه اقایی صدام زد
کوک: بله
اقا : من ماشینم خراب شده میشه یه نگا بهش بندازین
کوک: من که بلد نیستم ولی یه نگا می ندازم رفتم پیش ماشینش دیدم لاستیکش پنچر شده بود گفتم لاستیک زاپاس دارین گفت اره تو صندوق عقب هست رفتم لاستیک بیارم که یهو نمیدونم چیشد که افتادم تو صندوق عقب وقتی چشامو باز کردم دیدم دست و پامو بستن دهنمم بسته بودن هی داد می زدم دیدم که یکی داره نزدیکم میشه حدسشو می زدم که اون اشغال باشه
جون وو : میبینم که اقای کوک اینجان به هه جونگ گفته بودم هرکی به خواد تورو از من بگیره می کشمش
کوک: ( وقتی اسم هه جونگ و اورد عصبیم کرد) داد زدم دهنمو بسته بود که دهنمو باز کرد
کوک: حرومزاده ایم هه جونگ و نیار اشغال
جون وو: خب پس الان زنک می زنم هه جونگ که بیاد ببینه چجوری عشقشو جلو چشاش می کشم
کوک: بس کن گفتم. بهش زنگ نزن عوضی پای اونو نیار وسط
جون وو: سلا هه جونگ
هه جونگ: چیه چی می خوای
جون وو: چیزی ازت نمی خوام خواستم بگم بیا اینجا جونکوک پیشه منه پاشو بیا به ادرسی که بهت میدم
هه جونگ: باهاش کاری نداشته باش
کوک: هه جونگ نیا خواهش می کنم نیا ( با داد)
هه جونگ: ( وقتی صدای کوک و شنیدم به خودم گفتم که حتما باید برم اونجا و نجاتش بدم جون وو می کشتش )
جون وو: خفه شو
#kokIloveyou
#kokwebehindyou
پارت ۶
هه جونگ : خیلی دلم برای کوک تنگ شده بود الان سه روز ندیدمش و ازش خبری ندارم یعنی الان کجاست ؟
کوک: می خواستم برم پیش هه جونگ دل تنگش بودم دیگه تحمل دوریشو نداشتم توی راه داشتم می یومدم که زنگ خونه هه جونگ و بزنم که یه اقایی صدام زد
کوک: بله
اقا : من ماشینم خراب شده میشه یه نگا بهش بندازین
کوک: من که بلد نیستم ولی یه نگا می ندازم رفتم پیش ماشینش دیدم لاستیکش پنچر شده بود گفتم لاستیک زاپاس دارین گفت اره تو صندوق عقب هست رفتم لاستیک بیارم که یهو نمیدونم چیشد که افتادم تو صندوق عقب وقتی چشامو باز کردم دیدم دست و پامو بستن دهنمم بسته بودن هی داد می زدم دیدم که یکی داره نزدیکم میشه حدسشو می زدم که اون اشغال باشه
جون وو : میبینم که اقای کوک اینجان به هه جونگ گفته بودم هرکی به خواد تورو از من بگیره می کشمش
کوک: ( وقتی اسم هه جونگ و اورد عصبیم کرد) داد زدم دهنمو بسته بود که دهنمو باز کرد
کوک: حرومزاده ایم هه جونگ و نیار اشغال
جون وو: خب پس الان زنک می زنم هه جونگ که بیاد ببینه چجوری عشقشو جلو چشاش می کشم
کوک: بس کن گفتم. بهش زنگ نزن عوضی پای اونو نیار وسط
جون وو: سلا هه جونگ
هه جونگ: چیه چی می خوای
جون وو: چیزی ازت نمی خوام خواستم بگم بیا اینجا جونکوک پیشه منه پاشو بیا به ادرسی که بهت میدم
هه جونگ: باهاش کاری نداشته باش
کوک: هه جونگ نیا خواهش می کنم نیا ( با داد)
هه جونگ: ( وقتی صدای کوک و شنیدم به خودم گفتم که حتما باید برم اونجا و نجاتش بدم جون وو می کشتش )
جون وو: خفه شو
#kokIloveyou
#kokwebehindyou
۷.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.