نهغریبانه پارت²⁵
نهغریبانه پارت²⁵
_چرت نگو الان وقت شوخی نیستا
+دارم جدی میگم تو این وضعیت چرا شوخی کنم خنگ
_چیییی
اون عوضییی اینجا چه گوهی میخورهههه
+من چ میدونم اخه
لوکاس وارد شد
همینطور داشت دست میزد و گریه میکرد (علامت لوکاس∆)
∆نه بیبی تو نمیتونی این کارو با من کنی اجازه نداری
_لوکاس بسع دیگ باور کن دارم ازدواج میکنم برو گمشو یه کاری کن خودتو گم گور کن دیگ خسته شدم از دستت من هرجایی میرم تو هستی دیوونم کردی دیگه از کجا پیدات شد هان؟(داد)
∆نه بیبی نه تو حق نداری ازدواج کنی تو فقط مال منی فک میکنی کی بخواطرت دنیاشو میبازه من من من
توعه لعنتی از من یه بازنده ساختی تو منو خورد کردی و همه چیزمو ازم گرفتی
من یه ادمی بودم که همه ازم حساب میبردن و یه پسر مغرور سنگدل که هیچکی تخم نمیکرد کنارم نفس بکشه اما چرا چرا توعه هرزه باعث شدی همه دنیامو ببازم بشم یه کارتن خواب عقده ای که فقط داره حسرت یه بار دیگ دیدنتو میکشه
بسه دیگ روبی منو بیشتر از این دیوونه نکن بعد از اینکه تو رفتی کارلوس رفت پدرم عمارتو ازم گرفت چرا چونکه شده بودم یه چت خل و هرشب به یادت مست میکردم و ادم میکشتم
_نه نه تو اجازه نداری جلو شوهرم از گذشته من حرف بزنی
∆گذشته هان گذشته
عوضیه هرزه تو منو ³ساله کاشتیو یه سگ خر ازم ساختی داری میگی گذشته
؟
مدی داد بلندی کشیدو گفت :
بسه لوکاس بسه روبی الان داره ازدواج میکنه بس کن تو حق نداری این حرفارو بهش بزنی
&اینجا چه خبره هان
روبی این پسره کیه چرا داره گوه میخوره فقط
_مارتی این همون پسرس که بت گفتم
&همون بی ناموسی که بی توجه به وضعیتت بهت تجاوز کرده،؟؟؟
∆خفه شو مادر به خطا تو یکی دیگ دهن گشادتو ببند
فوری رفتم جلو لوکاسو بهش گفتم
_لوکااااس بسه خواهش میکنم بسه نکن این کارو نکن چرا داری با اینده من بازی میکنی (با گریه)
∆بیبی عروسک کوچولوم پاشو بریم تو فقط مال منی من بخواطرت تو روی کسو ناکس وایستادم تا فقط یه دقیقه نگات کنم
میدونستم میدونستم یه روزی میری و منو تنها میذاری اما الان واقعا بهت نیاز دارم
تو اصلا میدونی این کولی کیه
میدونی چه ادمه عوضی هستش میدونی که به پدرت پول داده تو تورو ازش بگیره
_ن..نه ب..باور نمیکنم نمیخوام باور کنم نه مارتی توهم؟
&عزیزم د..داره دروغ میگه
من پدرتو نمیشناسم
∆گوه اضافی نخور عوضی سگ
میخوای بهت ثابت کنم؟
_ن.نه مارتی مارتی چرا اخه چرا چراااااااا(جیغغغغ)
∆نه عزیزکم نه نه گریه نکن لطفا
رو به مدی کردو گفت کمک کن بذاریمش تو ماشین
+نمیشه لوکاس الان من گیج شدم این عوضی (مارتی) چ گوهی خورده
∆مدیییی الان وقت توضیح دادن ندارم بیا کمک کن
از بس گریه کرده بودم سرم درد میکرد هیچیزی تا فرودگاه نگفتم
_منو با این لباس و قیافه کجا میبری؟
_چرت نگو الان وقت شوخی نیستا
+دارم جدی میگم تو این وضعیت چرا شوخی کنم خنگ
_چیییی
اون عوضییی اینجا چه گوهی میخورهههه
+من چ میدونم اخه
لوکاس وارد شد
همینطور داشت دست میزد و گریه میکرد (علامت لوکاس∆)
∆نه بیبی تو نمیتونی این کارو با من کنی اجازه نداری
_لوکاس بسع دیگ باور کن دارم ازدواج میکنم برو گمشو یه کاری کن خودتو گم گور کن دیگ خسته شدم از دستت من هرجایی میرم تو هستی دیوونم کردی دیگه از کجا پیدات شد هان؟(داد)
∆نه بیبی نه تو حق نداری ازدواج کنی تو فقط مال منی فک میکنی کی بخواطرت دنیاشو میبازه من من من
توعه لعنتی از من یه بازنده ساختی تو منو خورد کردی و همه چیزمو ازم گرفتی
من یه ادمی بودم که همه ازم حساب میبردن و یه پسر مغرور سنگدل که هیچکی تخم نمیکرد کنارم نفس بکشه اما چرا چرا توعه هرزه باعث شدی همه دنیامو ببازم بشم یه کارتن خواب عقده ای که فقط داره حسرت یه بار دیگ دیدنتو میکشه
بسه دیگ روبی منو بیشتر از این دیوونه نکن بعد از اینکه تو رفتی کارلوس رفت پدرم عمارتو ازم گرفت چرا چونکه شده بودم یه چت خل و هرشب به یادت مست میکردم و ادم میکشتم
_نه نه تو اجازه نداری جلو شوهرم از گذشته من حرف بزنی
∆گذشته هان گذشته
عوضیه هرزه تو منو ³ساله کاشتیو یه سگ خر ازم ساختی داری میگی گذشته
؟
مدی داد بلندی کشیدو گفت :
بسه لوکاس بسه روبی الان داره ازدواج میکنه بس کن تو حق نداری این حرفارو بهش بزنی
&اینجا چه خبره هان
روبی این پسره کیه چرا داره گوه میخوره فقط
_مارتی این همون پسرس که بت گفتم
&همون بی ناموسی که بی توجه به وضعیتت بهت تجاوز کرده،؟؟؟
∆خفه شو مادر به خطا تو یکی دیگ دهن گشادتو ببند
فوری رفتم جلو لوکاسو بهش گفتم
_لوکااااس بسه خواهش میکنم بسه نکن این کارو نکن چرا داری با اینده من بازی میکنی (با گریه)
∆بیبی عروسک کوچولوم پاشو بریم تو فقط مال منی من بخواطرت تو روی کسو ناکس وایستادم تا فقط یه دقیقه نگات کنم
میدونستم میدونستم یه روزی میری و منو تنها میذاری اما الان واقعا بهت نیاز دارم
تو اصلا میدونی این کولی کیه
میدونی چه ادمه عوضی هستش میدونی که به پدرت پول داده تو تورو ازش بگیره
_ن..نه ب..باور نمیکنم نمیخوام باور کنم نه مارتی توهم؟
&عزیزم د..داره دروغ میگه
من پدرتو نمیشناسم
∆گوه اضافی نخور عوضی سگ
میخوای بهت ثابت کنم؟
_ن.نه مارتی مارتی چرا اخه چرا چراااااااا(جیغغغغ)
∆نه عزیزکم نه نه گریه نکن لطفا
رو به مدی کردو گفت کمک کن بذاریمش تو ماشین
+نمیشه لوکاس الان من گیج شدم این عوضی (مارتی) چ گوهی خورده
∆مدیییی الان وقت توضیح دادن ندارم بیا کمک کن
از بس گریه کرده بودم سرم درد میکرد هیچیزی تا فرودگاه نگفتم
_منو با این لباس و قیافه کجا میبری؟
۶.۲k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.