مهدی ذوالفقاری برادر طلبه شهید مدافع حرم برادرش را به مه

مهدی #ذوالفقاری برادر طلبه شهید مدافع حرم برادرش را به مهربانی و رأفت می‌شناسد و می‌گوید: «نمی‌گذاشت کسی از دستش ناراحت شود یا اگر دلخوری پیش می‌آمد سریعا از دل طرف درمی‌آورد. هادی به ما می‌گفت یکی از خاله‌هایمان را در کودکی ناراحت کرده است اما نه ما چیزی به خاطر داشتیم نه خاله‌‌مان. ولی همه‌اش می‌گفت باید بروم از دلش دربیاورم. هیچ‌وقت ناراحتی کسی از ذهنش بیرون نمی‌رفت و دوست نداشت کسی با دلخوری از او، جدا شود.»

دوستان شهید ذوالفقاری درباره روزهای حضور او در نجف می‌گفتند:
«خانه‌ای وسیع و قدیمی در نجف به هادی سپرده شده بود که او در یکی از اتاق‌های کوچک و محقر آن سکونت داشت و اغلب وقتش را در خانه به عبادت، نماز و روزه اختصاص داده بود. او از صاحبان اجازه گرفته بود تا زائران تهی‌دستی که پولی ندارند را به آن خانه بیاورد و در آنجا به آن‌ها اسکان دهد. برای زائران غذا درست می‌کرد و در بیشتر کارها کمک‌حال‌شان بود. اگر زائری هم نبود به تهی‌دستان اطراف خانه سکونت می‌داد و در هیچ‌حالی از کمک دادن دریغ نمی‌کرد. آن خانه‌ حدود 100 سال قدمت داشت و بسیار وسیع بود شاید هرکسی جرات نمی‌کرد در آن زندگی کند. بعد از #شهادت هادی آن را به طلبه دیگری سپردند اما آن طلبه نتوانست با ظلمت و وحشت خانه کنار بیاید. هادی اتاق‌ها را به زائران و مهمانان می‌داد و خودش یک گوشه می‌خوابید گاهی پتوی خودش را هم به آن‌ها می‌بخشید و عادت کرده بود که بدون بالش و لوازم گرمایشی بخوابد. او در این مدت با پیرمرد نابینایی آشنا شده بود و کمک‌های زیادی به او کرده بود. حتی آن پیرمرد نابینا را برای زیارت به #کربلا هم برده بود».

طلبه شهید #محمد_هادی_ذوالفقاری
#ادامه_دارد . . .
دیدگاه ها (۱)

#امام_خامنه_ای نمک شناسی در حق #شهدا این است که در راهی که ب...

#اشک_غریبدختر و خواهر و همسر #شهید_اسماعیل_خانزاده

مسجد موسی‌بن جعفر(ع) مسجدی است حوالی میدان خراسان. جایی که «...

اوج بی نهایت یک پروانگی ...سالهایی دور در اولین روز بهار ،صد...

"پارت اول""یادگاری از تاریکی"تقریبا دو سال شده است که خواهر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط