اوج بی نهایت یک پروانگی ...
اوج بی نهایت یک پروانگی ...
سالهایی دور در اولین روز بهار ،صدای گریه ای از دالانها ی انتظاری چند ماهه ،به آسمان بلند می شود وملائک سر بر آستان بندگی می نهند و آمدنش را تبریکی دوباره می گویند.کسی چه می داند که نوزاد زاده شده اولین روز بهار،خود روزی بهار را در میانه پاییز زنده خواهد کرد. گویا تاریخ در گذر زمان تکرار می شود،امابه گمانمان نقش او را دربستر جاری یک واقعه، پررنگ تر وگویاتر ترسیم کرده اند.در این عصر جمود و یخ زدگی ،سرباز حضرت عشق بودن و جان در ره پاسداری از حریم دختر #ولایت تسلیم کردن،سعادت بزرگی است که در دایره قسمت ،نصیب آنانی می شود که دست بیعتی دوباره داده اند وزنجیر های نفس را از پاهای خویش بر کنده اند. بیعتی که رنگ سرخ حسینی می دهد و بوی خوش اباالفضلی ...
گویی گِل وجودیش را با غیرت سرشته اند و شعور درونیش را با شور در آمیخته اندکه عرفان سرخی را شمع آسا ،چون پروانگانی که تا بی نهایت سوختن اوج می گیرند؛ فرا گرفته و شاهد عشق را چون عاشقان تازه به معشوق رسیده بر آغوش کشیده و فنا شدنش در راه دوست اینچنین گمنامی وغربت را برایش رقم زده است. چقدر دلدادگی خرج کرده برای دلدادگی اش تا آینقدر مظلومانه و غریبانه رهسپار دیار یارشود .
نه حرفی ،نه سخنی ونه حتی یک نام بردن ساده ای...
او در میان هیاهوی روزمرگی های ما گم شده است؛ یا ما از جمله فراموش شده گانیم ؟!...
با اینکه هیچ نشانی از شهید #احمد_دوستی_کلاته_رحمان ،جز یک سنگ مزار آن هم در دیار شهدای بهشت زهرا س نمی توان یافت اما گویی او خود را یافته است وما در زمره گمشده گان این مسیر پر پیچ و خم ،گرفتار خویش مانده ایم. همان او که باز شدن پای حرامیان بر حرم دختر شیر خدا را تاب نیاورد و دل را به طواف حرم یار سپرد. گمنامی سر آغاز روییدن و رویش دوباره است در آسمانی که دستهای ما خاکیان را برآن راهی نیست؛ اما اگر دری از غربت و گمنامی زمینی اش را با کلیدهای معرفت خویش گشودید ؛ راه روشن است و مسیر در پیش رو , بسم الله ...
لشگر #فاطمیون
#فکر_نو #شهید #بسیجی #رزمندگان #مدافع_حرم #سوریه #شهادتت_مبارک
سالهایی دور در اولین روز بهار ،صدای گریه ای از دالانها ی انتظاری چند ماهه ،به آسمان بلند می شود وملائک سر بر آستان بندگی می نهند و آمدنش را تبریکی دوباره می گویند.کسی چه می داند که نوزاد زاده شده اولین روز بهار،خود روزی بهار را در میانه پاییز زنده خواهد کرد. گویا تاریخ در گذر زمان تکرار می شود،امابه گمانمان نقش او را دربستر جاری یک واقعه، پررنگ تر وگویاتر ترسیم کرده اند.در این عصر جمود و یخ زدگی ،سرباز حضرت عشق بودن و جان در ره پاسداری از حریم دختر #ولایت تسلیم کردن،سعادت بزرگی است که در دایره قسمت ،نصیب آنانی می شود که دست بیعتی دوباره داده اند وزنجیر های نفس را از پاهای خویش بر کنده اند. بیعتی که رنگ سرخ حسینی می دهد و بوی خوش اباالفضلی ...
گویی گِل وجودیش را با غیرت سرشته اند و شعور درونیش را با شور در آمیخته اندکه عرفان سرخی را شمع آسا ،چون پروانگانی که تا بی نهایت سوختن اوج می گیرند؛ فرا گرفته و شاهد عشق را چون عاشقان تازه به معشوق رسیده بر آغوش کشیده و فنا شدنش در راه دوست اینچنین گمنامی وغربت را برایش رقم زده است. چقدر دلدادگی خرج کرده برای دلدادگی اش تا آینقدر مظلومانه و غریبانه رهسپار دیار یارشود .
نه حرفی ،نه سخنی ونه حتی یک نام بردن ساده ای...
او در میان هیاهوی روزمرگی های ما گم شده است؛ یا ما از جمله فراموش شده گانیم ؟!...
با اینکه هیچ نشانی از شهید #احمد_دوستی_کلاته_رحمان ،جز یک سنگ مزار آن هم در دیار شهدای بهشت زهرا س نمی توان یافت اما گویی او خود را یافته است وما در زمره گمشده گان این مسیر پر پیچ و خم ،گرفتار خویش مانده ایم. همان او که باز شدن پای حرامیان بر حرم دختر شیر خدا را تاب نیاورد و دل را به طواف حرم یار سپرد. گمنامی سر آغاز روییدن و رویش دوباره است در آسمانی که دستهای ما خاکیان را برآن راهی نیست؛ اما اگر دری از غربت و گمنامی زمینی اش را با کلیدهای معرفت خویش گشودید ؛ راه روشن است و مسیر در پیش رو , بسم الله ...
لشگر #فاطمیون
#فکر_نو #شهید #بسیجی #رزمندگان #مدافع_حرم #سوریه #شهادتت_مبارک
۲.۰k
۰۳ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.