پارت

پارت 6

(دارم گسسته میشم)

ویو هلن
رفتم پیش دختر خالم بشینم که یهو هیچی نشد(کرم دارم)
رفتم نشستم پیش دختر خالم که یهو پدرم گفت (ادمین مریض)

پ. ه تو نمیخوای ازدواج کنی
+چی.. من قصد ازدواج ندارم من از اولم گفتم (عصبی و متعجب)
پ. ه حالا شاید نظرت عوض بشه
خ. ه اصلا چرا پای این بحثو وسط کشیدی
خ. ه ویو
دیدم اگه چیزی نگم عوضا بد میشه پس یچی گفتم (الان مثلا جمش کردی)
ببند (یکاری نکنه مامان و بابات بکشم) ادمین قشنگ معلوم رد دای (ببند بریم ادامه داستان)

+راست میگه چرا
پ. ه عا.. خ.. خب... همینجوری (تذس و استرس)
+باش

بعد از تموم شدن فیلم هلن به باغ عمارت رفت

ویو هلن

روی تاب نشسته بودم و به رفتار بابام فکر می کردم یه ریگی تو کفشش
باید تعتو (درست نوشتم) ماجرارو درارم به ملیسا زنگ زدم

+علو سلام
÷سلام عشقم چخبر
+(ماجرا رو تعریف میکنه) این اتفاق افتاده
÷به جاسوسا میگم تعتو ماجرارو رو دربیارن مواظب خودت باش مشکوک میزنه این قزیه احساس خطر کردی حتما زنگ بزن
+باش مواظبم
÷خب اصلا عوض شدن؟
+اره خیلی (خوشحال)
÷گولشون نخور مواظب باش
+نگران نباش مواظبم
÷امیدوارم
+خدافظ عشقم
÷خدافظ
+بعد حرف زدن داشتم تاب میخوردم و به رفتار و نقشه پدرم فکر میکردم
پنج مین بعد
ولش کن اصلا میرم بخوابم

+شب بخیر
پ. ه کجا هنوز نوشیدنی نخوردیم


میشه با لایک و فالوت منو خوشحال کنی


شرایط

لایک ۱٠
کامنت ۱۰
فالور ۴
دیدگاه ها (۴)

ولی من از این میترسم که از چشم بیوفته 🥲🥲🙂🙂🙃

یلداتون مبارک عشقای من امیدوارم امشب بهترین شب سال براتون با...

امروز تولد ماه ما ارمی هاست

متاسفانه یونتان عزیزمون امروز از پیشمون رفت. بیاید ارزو کنیم...

پارت ۸۹ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۱۹ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط