پارت

پارت۱۶

ارامشی برای حس تو

- اخه این چه سوالیه اوپا (خجالت)

+ بگو دیگههه اره یا نه...فقط همین(کمی خنده)

-..ا..اره(خجالت)

+(نیش/خند)

- اوپا

+ جونم ب/یبی گر/لم

ـ حم/وم بودی؟(کیوت و کمی خجالت)

+ اره....دوست داری دفعه بعد باهم بریم؟(نیش/خند)

ـ اوپاااا قرار بود بعد سوالت دیگه اذیتم نکنی(اخم کیوت و خجالت)

+باشه باشه ولی دفعه بعد باهم میریم(نیشخند و کمی خنده)

ـ (خجالت و اخم کیوت)

+ حالا ب/یبی داشتی قبل اینکه زنگ بزنم چیکار میکردی ؟(لبخند کیوت)

- درس میخوندم(لبخند کیوت﴾

+ب/یب(کمی جدی و لبخند)

ـ بله(کیوت)

+ میخواستم یچیزی بگم.....راستش بابام تصمیم گرفته امشب بریم خوا/ستگاری اون هر/زه ساعت ۹ باید بریم (وقتی اینو گفتم حالت کیوت ا.ت تغیر کرد کمی ناراحت به نظر میومد)...اما ا.ت من دوسش ندارم و باهاش ازد/واج نمیکنم(ناراحت و کمی جدی)

ـ(با حرفش دلم شکست یعنی چی اون مگه قرار نبود فقط برا من باشه) اوهوم( ناراحت)(به ساعت نگاه کردم ساعت۸و ربع بود یهو بغضم گرف سرمو گرفتم پایین و الکی به اوپا گفتم) اوپا من غذام تو ماکرو فره باید برم تو هم برو اماده شو دیرت نشه(بغضی و ناراحت)

+ ....باشه ب/یب برو ...دوست دارم ...بای(لبخند الکی)

- منم...بای(گوشی رو قطع کردم و به محض اینکه قطع کردم بغضم ترکیدو گریم گرف همش خودمو سرزنش میکردم۱ ساعتی میشد که گریه میکردم تصمیم گرفتم برم حم/وم تا هم کمی اروم بشم هم حم//وم کنم)

ویو جونگ کوک
وقتی قطع کرد بلند شدم میخواستم یکی از دوتا کتامو که دوس داشتم بپوشم٬یکی شو خیلی دوس داشتم باخودم گفتم اینو فقط برا خوا/ستگاری ا.ت میپوشم پس اون یکی رو برداشتم و پوشیدم و با مامان بابام هماهنگ کردم و رفتم عمارت بابای لیا مامان بابامم همراه من رسیدن ....وقتی رسیدم و وارد شدم یهو چشمم به........

لاوام حمایت یادتون نرههههه :)
دیدگاه ها (۸)

اسلاید ۱ لباس جونگ کوک برا خواستگاریاسلاید۲ عینک کیوت گربه ا...

لاوام برا فیک ارامشی برای حس تو(ماله جونگ کوک) کلا بخوام اس/...

پارت۱۵ارامشی برای حس توویو جونگ کوک تو حال جلو تلوزیونمون نش...

نامجونیمون تو ویورس امروز برا ارمیا نوشته (پست)گذاشته برای ...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

سناریو بیبی مانستر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط