روی سنگ فرشهای خیابان قدم میزنم یک،دو،سه و الی تا بینهایتانگاردیوانه شده ام باران میبارد ومن بیخیال ازنگاه آدمها غم که داشته باشی دیگرهیچ چیزخوشحالت نمیکندحتی بارش باران