وقتی از پله می افتی و بی هوش میشی(علامت ا/ت+ علامت اعضا-)
وقتی از پله می افتی و بی هوش میشی(علامت ا/ت+ علامت اعضا-)
#درخواستی
#سناریو
(چان)
صدای افتادنت اومد و سریع به سمتت دوید و کنارت نشست، از دماغت خون می اومد و شروع به گریه کردن کرد
-ا/ت، تروخدا بلند شو... تروخدا... قول میدم برات بهتر باشم...
بیدار شدی
-ا/تتتت!
(لینو)
صدای افتادنت به گوشش رسید و اهمیت نداد چون فکر کرد به چیزی گیر کردی و افتادی و بعد چند دقیقه صدات به گوشش نرسید و پاشد که بیاد ببینه کجایی ولی وقتی صورت خونیت رو روی زمین دید داشت گریه میکرد که یه ساعت گذشت و بیدار شدی
تو بغلت خابش برده بود تو یدونه سیلی تو گوشش زدی
+بیدار شو اسکل...
(چانگبین)
سریع دوید و اومد و وقتی تورو روی زمین دید بغلت کرد چون فکر کرد خابت برده و گذاشتت روی تخت(تروخدا منحرف نباشید... نمیخاد از اون کارا کنه) و گذاشت که یکم بخابی
(هیونجین)
داشت نقاشی تورو میکشید و به این خاطر توی اتاق بود و صدای افتادنت رو نشنید و اخر خابید که بعد از سه با صورت خونیت اومدی تو اتاق و دیدت
-ا/ت؟ خوبی؟ روحی الان؟ من میتونم برم پیش چانگبینم؟
+اسکل! من دوست دخترتما!
-عه... نمردی...؟
(هان)
دوید و اومد پیشت و بغلت کرد،درحال گریه کردن
-سنجابم؟ عشقم؟ عزیزم؟ بیدار شو! لطفا!
بعد ساعت ها بیدار شدی
+چی شد؟ دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
-هیچی عزیزم... بیا بریم بخابیم...
(فلیکس)
داشتت با جونگین چت میکرد و دید که یهو افتادی و ادامه چتشو داد ولی از تایمش استفاده کرد و روی تخت گذاشتت و شروع به...📿📿
(سونگمین)
خودش هلت داد بعد وقتی بی هوش شدی بلندت کرد و انداختت توی اتاقت و روی صورتت رو با پتو پوشوند
-آخی، از اون سر و صدا راحت شدم...
(جونگین)
وقتی افتادی سریع دوید و مثل بچه ها گریه میکرد و بعد از ساعت ها بیدار شدی
-ا/ت! بیداری؟
+نه... مردم...
-عه واقعا؟ میتونم برم بستنی بخرم الان اگه مردی! هورااا
+همه دوست پسر دارن منم دوست پسر دارم...
#درخواستی
#سناریو
(چان)
صدای افتادنت اومد و سریع به سمتت دوید و کنارت نشست، از دماغت خون می اومد و شروع به گریه کردن کرد
-ا/ت، تروخدا بلند شو... تروخدا... قول میدم برات بهتر باشم...
بیدار شدی
-ا/تتتت!
(لینو)
صدای افتادنت به گوشش رسید و اهمیت نداد چون فکر کرد به چیزی گیر کردی و افتادی و بعد چند دقیقه صدات به گوشش نرسید و پاشد که بیاد ببینه کجایی ولی وقتی صورت خونیت رو روی زمین دید داشت گریه میکرد که یه ساعت گذشت و بیدار شدی
تو بغلت خابش برده بود تو یدونه سیلی تو گوشش زدی
+بیدار شو اسکل...
(چانگبین)
سریع دوید و اومد و وقتی تورو روی زمین دید بغلت کرد چون فکر کرد خابت برده و گذاشتت روی تخت(تروخدا منحرف نباشید... نمیخاد از اون کارا کنه) و گذاشت که یکم بخابی
(هیونجین)
داشت نقاشی تورو میکشید و به این خاطر توی اتاق بود و صدای افتادنت رو نشنید و اخر خابید که بعد از سه با صورت خونیت اومدی تو اتاق و دیدت
-ا/ت؟ خوبی؟ روحی الان؟ من میتونم برم پیش چانگبینم؟
+اسکل! من دوست دخترتما!
-عه... نمردی...؟
(هان)
دوید و اومد پیشت و بغلت کرد،درحال گریه کردن
-سنجابم؟ عشقم؟ عزیزم؟ بیدار شو! لطفا!
بعد ساعت ها بیدار شدی
+چی شد؟ دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
-هیچی عزیزم... بیا بریم بخابیم...
(فلیکس)
داشتت با جونگین چت میکرد و دید که یهو افتادی و ادامه چتشو داد ولی از تایمش استفاده کرد و روی تخت گذاشتت و شروع به...📿📿
(سونگمین)
خودش هلت داد بعد وقتی بی هوش شدی بلندت کرد و انداختت توی اتاقت و روی صورتت رو با پتو پوشوند
-آخی، از اون سر و صدا راحت شدم...
(جونگین)
وقتی افتادی سریع دوید و مثل بچه ها گریه میکرد و بعد از ساعت ها بیدار شدی
-ا/ت! بیداری؟
+نه... مردم...
-عه واقعا؟ میتونم برم بستنی بخرم الان اگه مردی! هورااا
+همه دوست پسر دارن منم دوست پسر دارم...
۱۵.۸k
۱۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.