گاهی زندگی میشه مثه یه خونهی بعد از مهمونی
گاهی زندگی میشه مثه یه خونهی بعد از مهمونی.
کثیف و بههمریخته با یه خروار ظرفای نشسته و کف جارو نکرده و مبلای کج و کوله شده و الخ. حالا یه وقتی آدم انرژی داره، برمیداره همون موقع که آخرین مهمون درو بست رفت، شروع میکنه به تمیزکاری و جمع و جور، آخرشم خسته و کوفته با وجدانی آسوده میگیره میخوابه.
یه وقتم میبینی اصن نه تنها حسش نیست، بلکه درستش اینه که خرت و پرتای روی مبل رو همینجوری بریزی پایین و پانچوتو بپیچی دورت فانترین فیلم دم دست رو بذاری تو پلیر، گور بابای بیظرفی و کثیفی و بههمریختهگی ،حالا لابد فرداش یه فکری به حالشون میکنی دیگه.
نه که اینجور وقتای زندگی -اینجور وقتاش که لم دادی وسط کلی کلاف درهم فراموشت میشهها، نه؛ اما اون رخوت که دچارش میشی یهجور آسودگی مقطعی برات میاره که همچین بد هم نیست. که اصلن یه وقتایی خیلی هم خوبه. مثه تعویض روغن میمونه. که آدم لازمش داره تا دوباره موتورش جون بگیره. که بتونه دوباره سر پا وایسته.
اصن یه وقتایی آدم خوبه آگاهانه کم بیاره.
یه وقتایی نمیشه دیگه آقاجان، نمیشه، راه نداره! بد نیست آدم بشینه با دو تا چشم باز اینهمه بنبسترو ببینه و بپذیره وجمله ی «همینیه که هست» رو مثه آدم تجربه کنه.
یه خورده که بهش فرصت بدی، خودش مثه بچهی آدم پا میشه همه چیو میکنه مثل روز اول. یه کم وقت بده بهش فقط
کثیف و بههمریخته با یه خروار ظرفای نشسته و کف جارو نکرده و مبلای کج و کوله شده و الخ. حالا یه وقتی آدم انرژی داره، برمیداره همون موقع که آخرین مهمون درو بست رفت، شروع میکنه به تمیزکاری و جمع و جور، آخرشم خسته و کوفته با وجدانی آسوده میگیره میخوابه.
یه وقتم میبینی اصن نه تنها حسش نیست، بلکه درستش اینه که خرت و پرتای روی مبل رو همینجوری بریزی پایین و پانچوتو بپیچی دورت فانترین فیلم دم دست رو بذاری تو پلیر، گور بابای بیظرفی و کثیفی و بههمریختهگی ،حالا لابد فرداش یه فکری به حالشون میکنی دیگه.
نه که اینجور وقتای زندگی -اینجور وقتاش که لم دادی وسط کلی کلاف درهم فراموشت میشهها، نه؛ اما اون رخوت که دچارش میشی یهجور آسودگی مقطعی برات میاره که همچین بد هم نیست. که اصلن یه وقتایی خیلی هم خوبه. مثه تعویض روغن میمونه. که آدم لازمش داره تا دوباره موتورش جون بگیره. که بتونه دوباره سر پا وایسته.
اصن یه وقتایی آدم خوبه آگاهانه کم بیاره.
یه وقتایی نمیشه دیگه آقاجان، نمیشه، راه نداره! بد نیست آدم بشینه با دو تا چشم باز اینهمه بنبسترو ببینه و بپذیره وجمله ی «همینیه که هست» رو مثه آدم تجربه کنه.
یه خورده که بهش فرصت بدی، خودش مثه بچهی آدم پا میشه همه چیو میکنه مثل روز اول. یه کم وقت بده بهش فقط
- ۹۱۲
- ۱۶ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط