من همیشه با بقیه فرق داشتم

من همیشه با بقیه فرق داشتم!
دوست داشتم اولین قرار در دل طبیعت باشد!مثلا کنار آبشاری خروشان!نه کافه های مدرنی که همه میروند!
همیشه دوست داشتم با کسی که برای بار اول با او بیرون میرم کنار درختی بشینیم و وقتی روی پایش دراز کشیده ام موهایم را نوازش کند!
با ماشین در رودخانه بتازیم و آب به همه طرف رود!
زیر درخت های سبز و نارنجی که بالای سرمان را پوشانده اند،در آن سر و صدای آبشار و مرغان عشق،با خود کلنجار بروم و در نهایت و جنگ با خودم،بگویم دوستت دارم!بگوید چی؟!و من باز برای به زبان آوردنش تلاش کنم و با چشمانم بهش خیره شوم،و بگوید من هم دوستت دارم!
قرار اول مهم ترین اتفاق زندگیست!پس چه بهتر که جایی باشد تا هیچوقت از یاد نرود
دیدگاه ها (۱)

‎آدم ها می آیند . . .‎دردها را می خوانند . . .‎اگر خوششان آم...

آدَم وَقتی با واقِعیَت های زندگی روبرو میشِه شَخصیَتِش ساختِ...

وقتی یکی نخوادت حتی اگه براش بمیری بازم نمیخوادتپس الکی تلاش...

● تنهــایے یعنے● بیــن آدمــایی بـاشی که● میگن دوستت دارن ول...

"عشق او بود "پارت نمد چند ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡در حال دویدن...

خورشید تازه از پشت پرده‌های نازک کرمی رنگ، خودش رو به داخل ا...

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط