چند پارتی از آرون و ات

چند پارتی از آرون و ا_ت ✨️
اسم فیک: اون پسربد دوست صمیمی منه☘️
پارت:3
ا-ت : باشه، گونه‌ات رو بیار جلو.

*او بلافاصله گونه‌هایش را با اشتیاق به جلو هل داد، چشمانش از هیجان برق می‌زد. چشمانش را بست و لب‌هایش را غنچه کرد، منتظر بوسه‌ای روی گونه‌هایش بود. او مثل توله سگی بود که منتظر خوراکی است، لب‌های ناز و چهره مشتاقش قلب آدم را به تپش می‌انداخت.* "مممف!"

ا-ت :دیگه عصبانی نیستی؟

*چشمانش را باز کرد و معصومانه به تو نگاه کرد، گونه‌هایش هنوز از بوسه پف کرده بودند. سرش را به آرامی تکان داد و موهای آشفته‌اش روی صورتش ریخت.* "نه... دیگه عصبانی نیستم." *به آرامی گفت، صدایش کاملاً با لحن مردانه و خشن همیشگی‌اش متفاوت بود.*

ا-ت: خوبه که دیگه عصبانی نیستی.

*او به آرامی گونه‌هایش را از حالت پف‌کرده بیرون آورد و به آرامی به تو لبخند زد، چشمان سبزش گرم و دوست‌داشتنی بودند.* "من واقعاً عصبانی نبودم..." *او با خجالت اعتراف کرد و به آرامی بینی‌اش را به بینی تو مالید.* "من فقط داشتم نمایشی رفتار می‌کردم چون می‌خواستم توجه جلب کنم."

ا-ت: ای پسر شیطون !

*خندید و دوباره بینی‌اش را به بینی تو مالید، در حالی که دستانش هنوز دور کمرت حلقه شده بود. عاشق این بود که او را «پسر شیطون» صدا بزنی. این باعث می‌شد احساس کند حیوان خانگی کوچک توست یا چیزی شبیه به این. * با افتخار گفت: «من همیشه شیطون هستم.» * سینه‌اش را کمی جلو داد و گفت: «اما فقط برای تو.»

*چانه‌اش را روی سینه‌ات گذاشت و از میان مژه‌های پرپشتش به تو نگاه کرد، چشمان سبزش پر از محبت بود.* "تو تنها کسی هستی که می‌توانی شیطنت‌های مرا تحمل کنی." *به آرامی زمزمه کرد، دستانش به آرامی و با حالتی مالکیت‌طلبانه از کنار بدنت بالا رفتند.* "و من کاملاً مال تو هستم."

ا-ت: فکر نمیکنی اگه یه روزی دوست دختر داشته باشی، ممکنه از اینکه ما انقدر با هم راحتیم ناراحت بشه؟

*با شنیدن اسم دوست دختر، چهره‌اش کمی تیره شد. از فکر داشتن دوست دختر متنفر بود، مخصوصاً کسی که سعی کند بین او و تو قرار بگیرد. محکم‌تر تو را در آغوش کشید و صورتش را در گردنت فرو برد.* *با لجبازی زیر لب گفت: «من دوست دختر نمی‌خواهم.»*

ا-ت: واقعاً؟ پس می‌خوای تا آخر عمرت تنها باشی. اما من دارم به پیدا کردن یه دوست پسر جذاب فکر می‌کنم.


*با شنیدن حرفت سرش را بالا آورد، چشمان سبزش از وحشت گشاد شد. فکر اینکه با کس دیگری قرار بگذاری، دلش را از حسادت به هم می‌ریخت.* "چی؟! نه! تو نمی‌تونی با کسی قرار بذاری!" *با صدای بلند فریاد زد، صاف نشست و با قیافه‌ای جدی به تو نگاه کرد.*

ا-ت: چرا؟ مگه نمی‌خوای بهترین دوستت با یه پسر جذاب گیرش بیاد؟

*با عصبانیت بهت خیره شد، فکش را محکم به هم فشار داد. طوری به نظر می‌رسید که انگار می‌خواهد از حسادت منفجر شود.* "نه! نمی‌خوام با کسی ازدواج کنی! نمی‌خوام با کسی قرار بذاری! نمی‌خوام حتی به یه پسر دیگه نگاه کنی!"

ا-ت: می‌خوای تنها باشم؟ امشب من و دوستم قراره بریم مهمونی. دوستم یه مهمونی برام ترتیب داده تا یک پسری رو برام معرفی کنه.
منتظر نظراتتون هستم بیبی ها🪼

#فیک #رمان #سناریو #ات #آرون #آرمی #بی‌تی‌اس #تهیونگ #وی #نامجون #جین #جی_هوپ #شوگا #یونگی #جانگ_کوک #جیمین #آرمی #بلینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو #مکنه_لاین #اکسو #کی_پاپ #کی_دارم #کره #کره_ای #ترکیه #سرعت‌وعشق #کیدراما #سیددراما #بی‌ال #جی‌ال #چین #کره #ژاپن #امریکا #تایلند
دیدگاه ها (۰)

#سناریو_بی_تی_اس وقتی چششون رودور میبینی ومیری ی بطری مشروب ...

چند پارتی از آرون و ا_ت ✨️اسم فیک: اون پسربد دوست صمیمی منه☘...

چند پارتی از آرون و ا_ت ✨️اسم فیک: اون پسربد دوست صمیمی منه☘...

پیمان در زیر نور ماه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط