ادامه پارت

ادامه #پارت_۳۴
نصفش نیومده بود واستون شمام هیچی نمیگینا

کوتاه خندید.بین بغض و اشک تلخ خندید
_این مال سعید نیست.این...مال سعید نیست.سعید زندس.سعید من زندس.
و حلقه رو پرت کرد و جیغ زد
_سعید من زندس.سعید من نمرده.امروز میاد
رو دو زانو افتاد و پیراهن کیانو چنگ زد
_داداش سعید میاد دیگه نه؟هوم؟بگو که میاد...بگو اینا مال اون نیست...د بگو لعنتی
و بغضش شکست.کیان اما سر به زیر انداخته بود.کیان همیشه سر خوش...اشک میریخت.روژان سخت نفس کشید و زجه زد
_سعید...سعید
و مدام اسم عزیزشو زجه میزد.بلند شدم و لیوان ابی براش اوردم.به خوردش دادم ولی هنوز اسمشو زجه میزد.
_سعیدم زندس...سعید
دیدگاه ها (۳)

#پارت_35از پشت در نیمه باز دختر کوچولو رو دیدم.رزمهر کوچولو ...

کیان در رمان تکرار بی شباهت☝ ☝ ☝

آیدا در رمان تکرار بی شباهت☝ ☝ ☝

روژان در رمان تکرار بی شباهت☝ ☝ ☝

یِـک ســآل بَـعـددوپآرتی jkP.1هیچوقت نفهمیدی بخاطر رفتنت من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط