بوی رفتن می دهد با من مدارا کردنت

بوی رفتن می دهد با من مدارا کردنت 
سخت دلتنگم برای اخم و دعوا کردنت
.
عطر خوبی می زنی از در که بیرون می روی 
دلخورم از این همه خود را فریبا کردنت
.
گفتم آیا خسته ای از زندگانی پیش من؟ 
سخت رنجیدم من از اینگونه حاشا کردنت
.
گفتمت میل سفر دارم تو گفتی صبر کن 
خسته ام، دلخسته از امروز و فردا کردنت
.
می شنیدم دیشب آن لحن پر از افسوس را 
صورت گریان و آن آه و دریغا کردنت
.
می هراسم از نگاه خیره تو سمت در 
رنگ حسرت دارد آخر این تماشا کردنت
.
با زبان بی زبانی حرف خود را گفته ای 
می روم دیگر نمی خواهم مدارا کردنت



#فی خالِدون . .
دیدگاه ها (۱۲)

وقتی لباسش بوی عطر دیگری داردباید بفهمم عشق هم آخر سری داردم...

ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ . . .خیلی ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪی ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ!..ﻧﮕﺎﻩ ﺑﺎ...

در شفیره ی سرد و آهنین دست و پا میزنم،و اسیر سکوتی هستم که ف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط