در شفیره ی سرد و آهنین دست و پا میزنم
در شفیره ی سرد و آهنین دست و پا میزنم،
و اسیر سکوتی هستم که فریادش تمام یاخته هایم را از هم میدرد،
تا فرا رسد روزی که رهایی را پرواز کنم،
پروانه شدن را لمس خواهم کرد؟
و یا جبر عقده ها،هیولای درونم را رها میسازد؟..
#فی خالِدون . .
و اسیر سکوتی هستم که فریادش تمام یاخته هایم را از هم میدرد،
تا فرا رسد روزی که رهایی را پرواز کنم،
پروانه شدن را لمس خواهم کرد؟
و یا جبر عقده ها،هیولای درونم را رها میسازد؟..
#فی خالِدون . .
- ۲۹۵
- ۲۱ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط