همینطور داشتم تو خیابونا راه میرفتم...
همینطور داشتم تو خیابونا راه میرفتم...
+هه باز خوبه هوا سرد نیست
همینطوری که داشتم به راهم ادامه میدادم
داشتم از خیابون رد میشدم که یه نور خیلی قوی و سیاهی مطلق
کم کم چشمام رو باز کردم نور اذیتم میکرد یه چیزی روی صورتم بود اه دستگاه تنفسه چشمام رو باز کردم دنبال شخص یا شئ میگشتم صدام در نمیومد یکی اومد بالای سرم ماسک داشت چشمام تار میدید یکم که دقت کردم ک..کوک؟ فک کنم متوجه نشده بهوش اومدم...
٠سوجینم لطفا چشماتو باز کن....
دستمو گرفته بود و داشت گریه میکرد
دستمو از دستش کشیدم بیرون که مثل برق گرفته ها پرید یکم نگاهم کرد و سریع رفت به دکتر خبر بده...
دکتر که برگشت وضعیتم رو برسی کرد و گفت
دکتر: خانم کیم شما فردا میتونید مرخص شید به امید سلامتی...
دکتر رفت کوک نشست پیشم
٠سوجینم لطفا ببخشید من اشتباه بزرگی کردم ببخشید ببخشید لطفا...
بریده بریده گفتم
+ دیشب...اخرین..حرفم چی بود؟؟
٠سوجینم ببخشید غلت کردم ببخشید...
+هیس...گفتم یه روز میفهمید...که این عکسا فتوشاپه..و اون روز دیگه دیر شده...دیگه نمیتونی منو برگردونی...جئون
یهو از اون حالت مظلوم تبدیل شد به یه فرد ترسناک با صدای بمی گفت
٠باشه ولی نمیزارم جایی بری تو مال منی عضو اموال منی تا به خودت بیای به زور پیش خودم نگهت میدارم...فهمیدی؟
+......نه
٠
+هه باز خوبه هوا سرد نیست
همینطوری که داشتم به راهم ادامه میدادم
داشتم از خیابون رد میشدم که یه نور خیلی قوی و سیاهی مطلق
کم کم چشمام رو باز کردم نور اذیتم میکرد یه چیزی روی صورتم بود اه دستگاه تنفسه چشمام رو باز کردم دنبال شخص یا شئ میگشتم صدام در نمیومد یکی اومد بالای سرم ماسک داشت چشمام تار میدید یکم که دقت کردم ک..کوک؟ فک کنم متوجه نشده بهوش اومدم...
٠سوجینم لطفا چشماتو باز کن....
دستمو گرفته بود و داشت گریه میکرد
دستمو از دستش کشیدم بیرون که مثل برق گرفته ها پرید یکم نگاهم کرد و سریع رفت به دکتر خبر بده...
دکتر که برگشت وضعیتم رو برسی کرد و گفت
دکتر: خانم کیم شما فردا میتونید مرخص شید به امید سلامتی...
دکتر رفت کوک نشست پیشم
٠سوجینم لطفا ببخشید من اشتباه بزرگی کردم ببخشید ببخشید لطفا...
بریده بریده گفتم
+ دیشب...اخرین..حرفم چی بود؟؟
٠سوجینم ببخشید غلت کردم ببخشید...
+هیس...گفتم یه روز میفهمید...که این عکسا فتوشاپه..و اون روز دیگه دیر شده...دیگه نمیتونی منو برگردونی...جئون
یهو از اون حالت مظلوم تبدیل شد به یه فرد ترسناک با صدای بمی گفت
٠باشه ولی نمیزارم جایی بری تو مال منی عضو اموال منی تا به خودت بیای به زور پیش خودم نگهت میدارم...فهمیدی؟
+......نه
٠
۴.۲k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.