من
مــــن
هیچ وقت بهترین دوست کسی نبوده ام،
حتی بهترین دوستِ بهترین دوستانم.
حتی بهترین دوست کسی که خیلی دوستش دارم.
من از آن دسته آدم هایی نیستم که ماندگار می شوند،
می چسبند یک جایی گوشه ی ذهن شما و کنده نمی شوند ....
بامزه نیستم ، آنگونه که خنده را بر روی لبانتان نقاشی کنم،
و وقتی نیستم بگویید جای فلانی خالی،
اگر بود چقدر خوش می بودیم ....
آنقدری کتاب نخوانده ام ، فیلم ندیده ام ، سفر نرفته ام،
تجربه های جالب انگیز نداشته ام، یا موسیقی شناس نبوده ام،
که با شما بحث کنم و بر سر بحث خود ذهنی را درگیر دلم کنم.
کلمات منحصر به خود ندارم که به واسطهِ شان یاد مرا زنده کنید ....
لحنم، قیافه ام، لباس پوشیدنم و
حرف هایی که می زنم خیلی معمولی هستند؛
معمول تر از آن که ذهنت را
درگیر انتهای کلامم کنی تا شاید نیکویم بپنداری ....
من هیچ ایده ای ندارم،
هیچ ایده ای برای نجات دادن دنیا.
خیال پرداز خوبی نیستم ، واقع را می بینم.
همه چیز را همان گونه می بینم که هست
و دیگران را همانجوری می پذیرم که هستند ...
کسی را سوال پیچ نمی کنم ،
اصراری ندارم که کسی خودش
دنیای شخصی اش یا گذشته و حالش را
تمام و کمال برایم توضیح دهد؛
فکر می کنم اگر لازم باشد
چیزی را بدانم بی دلیل به پیشم می آیند
و همانقدری که لازم است برایم توضیح می دهند؛
حتی اگر غرورشان مرا لایق خود نداند
و یا مرا کوچکتر از سنم بداند که هستم ....
.......
بله، من مدت هاست که به هیچ اصرار دارم به هیچ بودن،
آمدن، نگریستن، رفتن ....
اصراری ندارم به برآورده شدنِ خواسته هایم ،
اصراری ندارم اگر خیلی دلتنگش می شوم، خیلی دلتنگم شود!
اگر خیلی دوستش دارم، دوستم داشته باشد!
اصراری ندارم به فهمیده شدن، به درک شدن،
به اینکه یکی گوش باشد برای غصه های کوچک و بزرگم ....
اصراری ندارم به غافلگیر شدن، به عوض کردن اطرافیانم،
به اثباتِ درست بودن عقایدی که
خود هیچ اطمینانی ندارم به درست بودنشان!
حتی اصراری ندارم به زنده بودن، به زنده ماندن ....
من معمولی ام و معمولی بودن هیچ غمگین نیست!
معمولی بودن فقط خیلی معمولی ست،
معمولی بودن شاید همان دلیلی ست که باعث می شود
بهترین دوست کسی نباشم ....
کسی که وقتی از هم پاشیده ای بگویی بیا جمعم کن!
شاید این معمولی بودنم خوب باشد برای بقیه،
یک جوری که جای خالی ام نه به چشم شان بیاید،
نه بگذارد هیچ دردی بپیچد در دلشان ....
هیچ وقت بهترین دوست کسی نبوده ام،
حتی بهترین دوستِ بهترین دوستانم.
حتی بهترین دوست کسی که خیلی دوستش دارم.
من از آن دسته آدم هایی نیستم که ماندگار می شوند،
می چسبند یک جایی گوشه ی ذهن شما و کنده نمی شوند ....
بامزه نیستم ، آنگونه که خنده را بر روی لبانتان نقاشی کنم،
و وقتی نیستم بگویید جای فلانی خالی،
اگر بود چقدر خوش می بودیم ....
آنقدری کتاب نخوانده ام ، فیلم ندیده ام ، سفر نرفته ام،
تجربه های جالب انگیز نداشته ام، یا موسیقی شناس نبوده ام،
که با شما بحث کنم و بر سر بحث خود ذهنی را درگیر دلم کنم.
کلمات منحصر به خود ندارم که به واسطهِ شان یاد مرا زنده کنید ....
لحنم، قیافه ام، لباس پوشیدنم و
حرف هایی که می زنم خیلی معمولی هستند؛
معمول تر از آن که ذهنت را
درگیر انتهای کلامم کنی تا شاید نیکویم بپنداری ....
من هیچ ایده ای ندارم،
هیچ ایده ای برای نجات دادن دنیا.
خیال پرداز خوبی نیستم ، واقع را می بینم.
همه چیز را همان گونه می بینم که هست
و دیگران را همانجوری می پذیرم که هستند ...
کسی را سوال پیچ نمی کنم ،
اصراری ندارم که کسی خودش
دنیای شخصی اش یا گذشته و حالش را
تمام و کمال برایم توضیح دهد؛
فکر می کنم اگر لازم باشد
چیزی را بدانم بی دلیل به پیشم می آیند
و همانقدری که لازم است برایم توضیح می دهند؛
حتی اگر غرورشان مرا لایق خود نداند
و یا مرا کوچکتر از سنم بداند که هستم ....
.......
بله، من مدت هاست که به هیچ اصرار دارم به هیچ بودن،
آمدن، نگریستن، رفتن ....
اصراری ندارم به برآورده شدنِ خواسته هایم ،
اصراری ندارم اگر خیلی دلتنگش می شوم، خیلی دلتنگم شود!
اگر خیلی دوستش دارم، دوستم داشته باشد!
اصراری ندارم به فهمیده شدن، به درک شدن،
به اینکه یکی گوش باشد برای غصه های کوچک و بزرگم ....
اصراری ندارم به غافلگیر شدن، به عوض کردن اطرافیانم،
به اثباتِ درست بودن عقایدی که
خود هیچ اطمینانی ندارم به درست بودنشان!
حتی اصراری ندارم به زنده بودن، به زنده ماندن ....
من معمولی ام و معمولی بودن هیچ غمگین نیست!
معمولی بودن فقط خیلی معمولی ست،
معمولی بودن شاید همان دلیلی ست که باعث می شود
بهترین دوست کسی نباشم ....
کسی که وقتی از هم پاشیده ای بگویی بیا جمعم کن!
شاید این معمولی بودنم خوب باشد برای بقیه،
یک جوری که جای خالی ام نه به چشم شان بیاید،
نه بگذارد هیچ دردی بپیچد در دلشان ....
- ۵.۶k
- ۲۵ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط