پارت ⁴
پارت ⁴
ات ویو
اتاق ارباب کیم و تمیز کردم این چند روز خدمتکار جئون نیست و من مسئولیتش رو گرفتم اتاق اونم تمیز کردم بعد رفتم سمت اتاق ارباب کیم لباس راحتیش رو اماده کردم و یکم رو زمین نشستم که یه کتابی نظرم و جلب کرد رفتم سمتش و کتاب و گرفتم و رفتم نشستم شروع کردم خوندن.... یک ساعتی میشد که تو کتاب بود پاهام و تکیه داده بودم به دیوار موهام انقدر که بلند بود باز گذاشتم تا راحت تر باشم که احساس کردم
کسی بالا سرم هست کتاب رو از جلو چشمام برداشتم که دیدم ارباب کیم و جئون دارن منو نگاه میکنن
+ام
سریع بلند شدم تنظیم کردم موهامو اومدم ببندم که کشموم رو پیدا نمیکردم
+ببخشید
-اینجا چیکار میکنی ؟
+ارباب اتاقون رو ام تمیز کردم و خب چیزه
به کتاب دستم نگاه کرد و
- بیکار بودی و نشستی کتاب های اربابت و خوندی
& ولش کن ته کتاب خوبیه مال خودت
-یا مال منه مگه اجازه گرفت
+بفرمایید کتاب ببخشید اگه باعث ناراحتیتون شدم من که فرد مهمی نیستم پس هیچی نیست
*کتاب داد و تنظیم کرد و رفت
& ته زیاده روی نکردی؟
-من که چیزی نگفتم ☠️
&ناراحت شد
-اون فقط یه خدمتکاره چرا باید اعتراض کنه؟ ناراحتم شد که شد برو میخام برم حموم
& خاک تو سرت حتی لباس هاتم اماده گذاشته ببین فقط یه ماهه اومده این همه کار میکنن
-انگار خانم این خونست برم نازشو بکشم
&شاید شد 😜
-هی
کوک رفت
ته ویو
رفتم حموم همه چی اماده بود این دختر خسته نمیشه؟ اصن به من چه دوش گرفتم و یادم اومد حولم و نگرفتم که
-ات *داد
-اتتتتتتتتتتت*عربده
+بله ارباب
-حولم
+حوله؟
-حولم و بیار
+ بفرمایید
که حواسم نبود در یهو کلن باز شد که ات با تعجب به من نگاه کرد منم تا چیزی بگم جیغ کشید و حوله رو پرتاب کرد روم و رفت و اما قیافه من 😐
ات ویو
اتاق ارباب کیم و تمیز کردم این چند روز خدمتکار جئون نیست و من مسئولیتش رو گرفتم اتاق اونم تمیز کردم بعد رفتم سمت اتاق ارباب کیم لباس راحتیش رو اماده کردم و یکم رو زمین نشستم که یه کتابی نظرم و جلب کرد رفتم سمتش و کتاب و گرفتم و رفتم نشستم شروع کردم خوندن.... یک ساعتی میشد که تو کتاب بود پاهام و تکیه داده بودم به دیوار موهام انقدر که بلند بود باز گذاشتم تا راحت تر باشم که احساس کردم
کسی بالا سرم هست کتاب رو از جلو چشمام برداشتم که دیدم ارباب کیم و جئون دارن منو نگاه میکنن
+ام
سریع بلند شدم تنظیم کردم موهامو اومدم ببندم که کشموم رو پیدا نمیکردم
+ببخشید
-اینجا چیکار میکنی ؟
+ارباب اتاقون رو ام تمیز کردم و خب چیزه
به کتاب دستم نگاه کرد و
- بیکار بودی و نشستی کتاب های اربابت و خوندی
& ولش کن ته کتاب خوبیه مال خودت
-یا مال منه مگه اجازه گرفت
+بفرمایید کتاب ببخشید اگه باعث ناراحتیتون شدم من که فرد مهمی نیستم پس هیچی نیست
*کتاب داد و تنظیم کرد و رفت
& ته زیاده روی نکردی؟
-من که چیزی نگفتم ☠️
&ناراحت شد
-اون فقط یه خدمتکاره چرا باید اعتراض کنه؟ ناراحتم شد که شد برو میخام برم حموم
& خاک تو سرت حتی لباس هاتم اماده گذاشته ببین فقط یه ماهه اومده این همه کار میکنن
-انگار خانم این خونست برم نازشو بکشم
&شاید شد 😜
-هی
کوک رفت
ته ویو
رفتم حموم همه چی اماده بود این دختر خسته نمیشه؟ اصن به من چه دوش گرفتم و یادم اومد حولم و نگرفتم که
-ات *داد
-اتتتتتتتتتتت*عربده
+بله ارباب
-حولم
+حوله؟
-حولم و بیار
+ بفرمایید
که حواسم نبود در یهو کلن باز شد که ات با تعجب به من نگاه کرد منم تا چیزی بگم جیغ کشید و حوله رو پرتاب کرد روم و رفت و اما قیافه من 😐
۱.۳k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.