نیلوفر و باران در تو بود

نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من
در گذرگاهت سرودی دگرگونه
آغاز كردم

#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۱)

تنها زمانی کوتاهدر کنار یکدیگر بودیمو پنداشتیم که عشقهزاران ...

شايد بهم باز رسيمروزی كه من به سان دريایی خشكيدمو تو چون قاي...

بیگمان روزی ز راهی دورمی رسد شهزاده ای مغرورمی خورد بر سنگفر...

تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟شب از هجوم خیالت نمی ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط