بیگمان روزی ز راهی دور

بیگمان روزی ز راهی دور
می رسد شهزاده ای مغرور
می خورد بر سنگفرش
کوچه های شهر
ضربه سم ستور باد پیمایش
می درخشد شعله خورشید
بر فراز تاج زیبایش

#فروغ_فرخزاد
دیدگاه ها (۱)

نیلوفر و باران در تو بودخنجر و فریادی در منفواره و رؤیا در ت...

تنها زمانی کوتاهدر کنار یکدیگر بودیمو پنداشتیم که عشقهزاران ...

تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟شب از هجوم خیالت نمی ب...

از عوارض جمعهداشتن دلی‌ست تنگآنقدر که جاییبرای حوصله‌ات نمی‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط